برگه:Montazem Naseri.pdf/۳۵

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی نشده است.
( ۲۹ )

مكحول عامرى را به ساوه براى اخذ صدقات و فرستادن امير المؤمنين عليه السّلام جمعى را به مدافعۀ او و مغلوب شدن آنجمع، انكار متابعت اهل دومة الجندل امير المؤمنين(ع)را و معاويه را،رفتن مرّة بن حارث العبدى به سند و مقاتله در اينمملكت و دعوت كردن مردم را بمتابعت امير المؤمنين(ع)و گرفتن اسير و غنايم بسيار،ولايت زياد بن سميّه در فارس و كرمان از جانب امير المؤمنين(ع)و تصفيۀ آنحدود،فوت ابو مسعود انصارى،به عقيدۀ بعضى.

اروپا- (انگليس)پادشاه مسى دختر پادشاه كنت را كه عيسوى مذهب بود در حبالۀ مزاوجت درآورده و خود نيز مذهب عيسوى را اختيار نمود،پيش‌رفت كار عساكر اسلام در قسطنطنيه.

[سنه 40 هجرى-سنه 660 مسيحى]

آسيا- فرستادن معاويه بسر بن ابى ارطاة را به حرمين و يمن براى دعوت مردم به بيعت معوية،و قبول كردن بسيارى بيعت معوية را كه ازجمله ابو موسى اشعرى و جابر بودند،و رفتن بسر از حرمين به يمن و فرار عبيد اللّه بن عبّاس و برقرار شدن عبد اللّه حارثى به جاى او و كشتن بسر او را،و پدر او را،و دو پسر او عبد الرّحمن وقثم را،و فرستادن امير الموامنين عليه السّلام جارية بن قدامه،و وهب بن مسعود ثقفى را با چهار هزار نفر به مدافعۀ بسر و گريختن بسر،مصالحۀ امير المؤمنين(ع)با معاويه به بعضى روايات به اينكه عراق امير المؤمنين(ع)را باشد و شام معاويه را،و جنگ و غارت از جانبين متروك باشد، رنجش عبد اللّه بن عبّاس كه حاكم بصره بود از امير المؤمنين(ع)بجهة اينكه آنحضرت حساب بيت المال را از او خواستند و رفتن از بصره به مكّه و استمالت امير المؤمنين(ع)او را به روايتى،و مراجعت او به محّل حكمرانى خود-دل‌تنگى عقيل برادر امير المؤمنين(ع)از آن حضرت به جهة اينكه از بيت المال مدد وسعتى به او مبذول نميشد و رفتن او به شام نزد معاويه و اكرام معاوية از او،گويند معاويه صد هزار درهم به عقيل انعام كرد.

شهادت امير المؤمنين عليه السّلام بدست عبد الرّحمن بن ملجم مرادى از خوارج در صبح نوزدهم رمضان و بعضى روز ديگر گفته‌اند و صورت اينواقعه اينست كه ابن ملجم با برك بن عبد اللّه تميمى و عمرو بن بكر التميمى السعدى كه آن دو نيز از خوارج بودند هم‌عهد شدند كه امير المؤمنين(ع)و معاويه و عمرو عاص را بكشند،و ابن ملجم كه اهل مصر بود متعهد قتل امير المؤمنين(ع)شد و برك بن عبد اللّه به شام بقتل معويه رفت و شمشيرى براليۀ معويه زد كه كارگر نشده و بحكم معوية برك كشته شد،و عمرو بن بكر به مصر رفت و چون اين هر سه وعده كرده بودند كه در فلان شب رمضان اقدام به مقصود خود نمايند اتفاقا آن شب عمرو عاص نقاهتى داشت و به جاى خود يكى از بنى عامر را فرستاد تا امامت كند و او به دست عمرو بن بكر كشته شد،بالجمله ابن ملجم به كوفه آمد و با جماعتى از تيم الرّباب ملاقات كرد و زنى قطّامه نام با آنها بود صاحب حسن،و پدر و برادرش در نهروان كشته شده بودند.ابن ملجم شيفتۀ او شده او را به زنى بخواند،قطّامه گفت سه شرط دارد سه هزار درهم،و كنيز و غلامى،و قتل علّى عليه السّلام،و ابن ملجم كه خود به اين قصد بود رضا شده و قطّامه از طايفۀ خود وردان نامى را مدد ابن ملجم قرار داد و شبيب بن بجره را نيز با او همراه كرد و در شب موعود آن سه ملعون به مسجد حاضر شده كمين كردند چون حضرت امير المؤمنين(ع)به نماز صبح تشريف به مسجد آوردند و مردم را به نماز خواندند شبيب شمشير به طرف حضرت انداخت ولى آنشمشير بر عضادۀ درخورد و ابن ملجم شمشير بر فرق انور حضرت زد و گفت يا على حكم خدا راست نه تو را و آنحضرت فرمودند فزت و ربّ الكعبة و وردان را يكى از كسان خود او كشت و شبيب بن بجره بگريخت و ابن ملجم را گرفتند و حضرت امير المؤمنين به جناب امام حسن عليه السّلام وصيّت فرمودند كه اگر من رحلت كردم ابن ملجم را به يكضربت بكشيد و اگر ماندم خود حكم او را خواهم كرد نيز در مخفى داشتن مدفن آنجناب سلام اللّه عليه مبالغه بر زبان معجز بيان مبارك رفت،در روز رحلت حضرت اختلاف كرده‌اند،شهر بيستم و بيست و يكم رمضانست.عمر شريف حضرت به روايت اصّح شصت و سه سال و مدّت خلافت ظاهرى چهار سال و نه ماه است،كشته شدن ابن ملجم عليه اللّعنه و سوزانيدن مردم جسد او را با بوريا،