این مرگ تولید شک میکند: پایان مسخرهآمیز گره گوار سامسا ظاهراً حیوانیترین حرص و شدیدترین میل به حیات را در موجوداتی که در دور و برش هستند بر میانگیزد. اگر مرگ از زندگی ممکنتر نیست، یگانه حقیقت، و تنها اصلی که ظاهراً فکر کافکا میپذیرد، بنوبهٔ خود در هم فرو میریزد. دو داستان «گراکوس شکارچی» و «مهمان مردگان» شکی را که برخی از «گفتارهای کوتاه» کافکا تاکنون بجا گذاشته بود از میان میبرند. گراکوس شکارچی مردهای است که موفق به مردن نمیشود و پیوسته در دنیای زندگان سرگردان است. در حالیکه هرگز به خطای خود آگاه نیست برای همیشه دائرهٔ یکنواخت برزخ ابدی را میپیماید. مهمان مردگان، برعکس گراکوس شکارچی، ظاهراً به میل خود به آرامگاه زیر زمینی میرود. اگر گراکوس پیوسته در وضعی بسر میبرد که نسبت به وضع یک مرده و هم چنین با مقایسه به وضع زندگان، نامساعدتر و پستتر است
برگه:MaskhKafkaHedayat.pdf/۱۶۵
ظاهر