برگه:MaskhKafkaHedayat.pdf/۱۰۷

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.
مسخ

بودند خیلی زیاد شده بود. مهمانان آدمهای عبوسی بودند که ریش داشتند، زیرا گره گوار یکروز از لای درز در آنها را دیده بود و نه فقط در اطاق شخصی خودشان بلکه در تمام خانه و بخصوص در آشپزخانه طرفدار نظم دقیقی بودند چون اینجا را بعنوان خانه انتخاب کرده بودند. تقریباً مایحتاج خود را همراه آورده بودند و این پیش‌بینی وجود بسیاری از اشیاء را که نه میشد فروخت و نه دور انداخت بی‌مصرف کرده بود و همهٔ آنها راه اطاق گره گوار را پیش میگرفتند. دنبال این اشیاء بزودی جعبهٔ خاکروبه و زیرسیگاری هم آمد. آنچه موقتاً بی‌مصرف بود زن سرپائی که همیشه شتاب‌زده بود آنرا در اطاق گره گوار بیچاره می‌انداخت. گره گوار فقط می‌دید که دستی دراز میشد و ظرفی که طرف احتیاج نبود از در تو میکرد و اینطور هم بهتر بود. شاید مقصود پیرزن این بود که اشیاء وازده را سر فرصت وقتیکه مجال داشت بیاید و جستجو بکند و یا یکجا همه

۱۰۷