شخصی خود را از تلویث مخالطه[۱] و نفوذ مؤانست[۲] فرنگیان، یا نعوذبالله طرفداری عواید مذمومهٔ ایشان در حضور مبارک حضرت سامی[۳] پاک بکنم و اصول ایمان و اسلامیت خود را تکرار شهادت نمایم، تا معروضات دیگر این بنده بیغرض و پسنده باشد.
هر ایرانی که وطن خود را مثل بلاد اروپا بخواهد، آرزوی آزادی و مساوات آنها را بکند، به کثرت جمعیت بلاد ایشان حسد ببرد، در اعمال و اقوال تقلید آنها را نماید، و «سیویلیزاسیون» را تهذیب اخلاق بداند دشمن دین و وطن خود میباشد. کلمهٔ سیویلیزاسیون از آن الفاظ خوشآیند و گوشپسند است که هرکس بشنود استشمام روایح ملکوتی را میکند؛ بعد از آن که حاملین او را دید و عاملین او را شناخت استنشاق کثافات اهریمنی را مینماید، و عوض تهذیب اخلاق هیولای بیحس و وجدان را میشناسد. آزادی و مساوات آنها بیلجامی محض، خودپسندی صرف، بیعصمتی درجهٔ قصوی[۴] است. کثرت نفوس بلاد ایشان، جز اینکه فقرا گوشت سگ و گربه و خرچنگ بخورند، فایدهٔ دیگر ندارد و نتیجه بهتر نمیدهد. شبها در سواحل رودخانه و زیر دیوار محوطهٔ کارخانهها چندین هزار زن و مرد بیخانمان، که رقعهٔ[۵] لباسشان کاغذ و بالاپوش ایشان اوراق بزرگی جراید منطبعه است، میخوابند. هرکس از غربا بعد از نصفشب در خیابان و کوچههای آن بلاد بگردد از دو هزار نسوان بیصاحب دعوت عیاشی، و در عدم اجابت صد توبیخ و فحاشی میشنوند.
آقا فرمود سبحانالله! تاکنون با هرکس من صحبت فرنگستان را کردهام از وضع نیکویی، آداب و معاشرت و حسن