برگه:MasaalekolMohsenin.pdf/۲۱۳

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

و نهار و شام حاضر است، دیگر این حمل اثقال، نوکرهای متعدد و پیشخدمتهای فضول چه لازم است. این پنجاه نفر فلان آقا و فلان میرزای ناخوانده و پس‌مانده، هر یک با چندین نوکر بیمواجب و گرسنه چرا تشریف آورده‌اند! به جان شما، نمی‌دانید اگر کسی بخواهد در شهر پنج نفر از علما و اعیان به شام یا ناهار دعوت نماید باید تدارک شصت نفر پیروان خر یا پیروان خور را ببیند وگرنه رسوا می‌شود. همهٔ اهل بیت ما ده نفر، نوکر و کنیز و گیسوسفید سی نفر است. گویا آدمی سه نفر خدمتکار داریم اما روزی بیست من برنج کارخانهٔ ما مصرف می‌کند، سی مجموعهٔ ناهار و شام پدرم سالی پانزده‌هزار تومان تمام می‌شود، نصف مایحتاج مطبخ هم از روغن و گوشت و مرغ و برنج حاصل املاک خودمان است، فواکه و ترشیات هم تعارف دیگران است و از هرجا هرسال می‌فرستند. حالا خواهید گفت چرا می‌کنیم؟ چه بکنیم، نمی‌توانیم در را ببندیم مثل تجار برویم در اندرون، با نیم من برنج گذران بکنیم. هرکس حاضر است باید ناهار بخورد، سر شام اقلا هر روز ده نفر دعوت شود، و هر یک ده نوکر گرسنه همراه بیاورد. کار ما سخت شده. در چندین سال حکومت، پدرم نصف املاک خودرا فروخته و خرج شام و ناهار خود کرده… گفتم خوب از تهران حکایت بکن. دیدی چقدر به وسعت خود برافزوده؟ می‌توان گفت در نظافت و آبادی یکی از بلاد اروپاست. محمدقلی‌خان آهی کشید، گفت واقعاً عقیدهٔ شما چنین است؟ گفتم مگر تهران سی سال قبل چنین بود؟ گفت بلی، شاید درهای کاشی و خیابانهای آبپاشی نداشت اما… سکوت کرد. گفتم چرا ساکت شدی؟ گفت می‌خواهی از اسرار پایتخت بشنوی؟ «آنکه بگویمت که دو پیمانه در کشم»، شکر که پیمانه‌کش نیستم. چهار ماه در تهران ماندیم سی‌هزار تومان از دولت طلب داشتیم، سند داشتیم، سی‌هزار تومان هم

۲۱۲