تنخواه خوابید، مردم خندید. حالا دیگر کسی آرزوی این نفع کم مایه را نمیکند. حالی شدند که صاحبکار باید عالم باشد، وگرنه کارخانهٔ چینیسازی حاجی روشن میشود، که ده سال سفر فرنگستان کرد و هربار طور دیگر فریبش دادند، آخر غصه مرگ شد. یا راهآهن محمود آباد[۱]، که مزدور ماهی پنج تومان را عوض مکانیک آوردند، و تعمیر بندر را نساخته به راهآهن و حمل مهمات پرداختند. لوکوموتیف به آب افتاد و خراب شد. اگر خائنالضرب[۲] پانصد خروار مس سکه نمیزد یا به غش نقره مسکوک نمیفزود و با ثروت ایران مبادله نمینمود از زیر خسارت او چگونه میرست و چندین کرور ترکه میگذاشت؟ از میرزا محمود پرسیدم چرا خانه نشین شدی، خدمت شخصی خودرا به خدمت وطن ترجیح دادی؟ در خدمت دولت هم میتوانستی کارهای بزرگتر از عمل آسیا و احداث باغ ببینی. در روسیه شهزاده خانم قنادی است، ایمپراتور شراب میفروشد. در انگلیس و آلمان همهٔ نجبا و مبعوثین تجارند، کارخانه دارند. فیلیکس فور[۳]، رئیس جمهور متوفای فرانسه، دباغ بود. گفت این قصه سر دراز دارد و دردسر آورد. گفتم دل من گنجایش قصههای دراز و غصههای زیاد دارد؛ آخر میخواهم بدانم
- ↑ حاجی امینالضرب در سال ۱۳۰۴ ه.ق. امتیاز کشیدن راهآهن را از محمودآباد تا تهران گرفت، ولی در اثر اختلاف با متخصصین خارجی فقط تا آمل امتداد یافت، و همین قسمت هم بدون استفاده متوقف ماند.
- ↑ منظور امینالضرب معروف است که ضرب سکه خرد در زمان ناصرالدین شاه مدنی در انحصار او بود.
- ↑ بین سالهای ۱۸۴۱ تا ۱۸۹۹ میزیست. ابتدا دباغ بود و سپس تاجر و صاحب کشتیهای متعدد بود. در ۱۸۹۵ رئیس جمهور شد.