برگه:MarghadeAgha.pdf/۱۸

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

به این نحو خانه‌ی «ستار» یعنی اتاق پوشالی او و همسایه‌اش در جوار ریشه‌ی، توسکا‌ای کهنه، و دور از تمام خانه‌های دیگر بود.

اگر از ده سالگی عمر کارگری او حساب کرده می‌شد، او با مادرش « صفیه » و « نسا» خواهر یازده ساله‌اش، نه سال بود که از دیلمان و به این ناحیه آمده و بعد از پدرش مزدوری می‌کرد برنجکار، و صیفی کار بود. زمین‌های کدخدا علی را می‌کاشت «نو کلایه‌»ای‌ها اغلب او را می‌شناختند.

تا وقتی که مقداری تور و طناب علفی را به ضممیه‌ی کمانی که از پدرش به یادگار داشت از سقف سیاه آن ایوان کوتاه آویزان می‌دید، تشخیص وضعیت او آسان‌تر از تشخیص اسم و نسب او بود.

همه می‌دانستند در آن خانه مردی است که در پائیز و زمستان ماهی می‌گیرد و به شکار مرغ می‌رود. یك نفر دهاتی است و به این نحو امرار معاش می‌کند.

کدخدا علی به او رخصت داده بود که در «اوورین» كوچك او به دلخواه خود زراعت کند و محصول آن از خود او باشد.

«اوورین» به زبان ولایتی یعنی قطعه زمینی که آب

۱۷