برگه:KoliyatSaadiForoughi.pdf/۱۲۵۳

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

مثنویات[۱]

در پند و اخلاق

  ای چشم و چراغ اهل بینش مقصود وجود آفرینش[۲]  
  صاحب دل لاینام قلبی مهمان ابیت عند ربی  
  در وصف تو لانبی بعدی خود وصف تو و زبان سعدی؟[۳]  

  همه را ده چو میدهی موسوم نه یکی راضی و دگر محروم  
  خیر با همگنان بباید کرد تا نیفتد میان ایشان گرد  
  کانچه در کفهٔ بیفزاید بدگر بیخلاف در باید  

  عدل و انصاف و راستی باید ور خزینه تهی بود شاید  
  نکند هرگز اهل دانش و داد دل مردم خراب و گنج آباد  
  پادشاهی که یار درویشست پاسبان ممالک خویشست  

  1. بعضی از مثنویات که در بوستان و گلستان آمده ما تکرار آنرا لازم ندانستیم.
  2. در بعضی از نسخه‌های چاپی و متأخر افزوده‌اند:
      ای عرش مجید بارگاهت وی کعبه و قبله در پناهت  
      ای بر سر خلق سایهٔ تو وی چرخِ کمینه پایهٔ تو  
  3. وصفت چکند زبان سعدی.