برگه:KholaseShahname.pdf/۲۷

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
–۲۷–

سبب است که احوالش را در این بزرگواران مجسّم یافته‌ام. بهر حال یکی از صفات فردوسی را که باید خاطرنشان کنم اینست که ایران‌پرستی و ایرانی‌خواهی او با آنکه در حدّ کمال است مبنی بر خودپرستی و تنگ‌چشمی و دشمنی نسبت به بیگانگان نیست، عداوت نمیورزد مگر با بدی و بدکاری، نوع بشر را بطور کلّی دوست میدارد و هرکس بدبخت و مصیبت‌زده باشد از خودی و بیگانه دل نازکش بر او میسوزد و از کار او عبرت میگیرد، هیچوقت از سیاه‌روزگاری کسی اگرچه دشمن باشد شادی نمیکند، هیچ قوم وطایفه را تحقیر و توهین نمی‌نماید و نسبت بهیچکس و هیچ جماعت بغض و کینه نشان نمیدهد برای این معنی ذکر شاهد و مثال دشوار است زیرا این عقیده‌ایست که برای شخص از مطالعهٔ تمام شاهنامه دست میدهد بنابرین از اثبات این مدّعا میگذرم و حواله بخود شاهنامه میکنم.

دوست عزیز   سخن دراز کشیدیم و همچنان باقیست؛ و هرچند ذکر فردوسی ملال‌آور نیست امّا بیان علیل من البتّه مایهٔ کلال است، وانگهی مدّاحی و نقّادی من از فردوسی و کلام او داستان مگس و عرصهٔ سیمرغ است. پیشینیان ما هم نسبت بفردوسی سپاسگذاری کرده و مکرّر او را ستوده‌اند، گاهی یکی از پیغمبران سخنش گفته‌اند؛ زمانی اقرار کرده اند که «او نه استاد بود و ما شاگرد، او خداوند بود و ما بنده»، بعضی گفته‌اند او سخن را بعرش برد و در کرسی نشاند. من که قوّه این قسم تعبیرات ندارم همینقدر خواستم شمّهٔ از تأثّرات خودم را از شاهنامه