این برگ نمونهخوانی شده ولی هنوز همسنجی نشدهاست.
–۲۶–
نوازنده بلبل بباغ اندرون | گرازنده آهو براغ اندرون | |||||
دی و بهمن و آذر و فرودین | همیشه پر از لاله بینی زمین. |
از خصایص و امتیازات فردوسی وصف طلوع و غروب است، مثلاً:
جهان از شب تیره چون پرّ زاغ | همانگه سر از کوه برزد چراغ | |||||
تو گفتی که بر گنبد لاجورد | بگسترد خورشید یاقوت زرد. |
ایضاً:
چو شب پرنیان سیه کرد چاک | منوّر شد از پردهٔ هور خاک | |||||
شه انجم از پردهٔ لاجورد | یکی شعله انگیخت از زرّ زرد. |
توجّه کن که درین شعر که گفتگو از خندهٔ دختران چند میکند بیک نوک قلم چه منظره و چه عالمی در مخیّلهٔ انسان مجسّم میسازد، چون میفرماید:
همه دختران شاد و خندان شدند | گشاده رخ و سیمدندان شدند. |
یک نکتهٔ لطیف را هم نباید از نظر دور داشت و توجه باید کرد که فردوسی شخص نمونه و فرد کامل ایرانی و جامع کلیّهٔ خصائل ایرانیّت است یعنی طبع فردوسی را چنانکه از گفتههای او برمیآید از احوال و اخلاق و عقاید و احساسات چون بسنجی چنانست که احوال ملّت ایران را سنجیده باشی و من در میان رجال ایرانی جز شیخ سعدی کسی را نمیشناسم که از این حیث قابل مقایسه با فردوسی باشد، و راستی که من نمیدانم آیا ارادتم باین بزرگان از جهت آنست که آنها را آئینهٔ تمامنمای ایرانیّت تشخیص دادهام یا اینکه دوستداریم نسبت بقوم ایرانی از آن