مبنی بر اساس نیست و کاملا خلاف حقیقت است و من در تمام مدت دوره اول مجلس با احدی از خارجیان آشنا نبوده و ارتباط معمولی هم با کسی از آنان نداشتم همچنین آنچه کسروی نوشته که من خواهان جنگ بودم و آدم در خانه این و آن فرستادم و پیغام دادم که بیایند امروز جنگ خواهد شد هیچ اساسی ندارد بلکه مطلب عکس آنست و من مانع تندروی مدافعین مشروطیت بودم.
حکایت وقایع تاریخی بعد از توپ بستن مجلس و قریب یکسالی که آنرا استبداد صغیر نامیدند بسیار طولانی است و تا حدی در بعضی کتب ثبت شده و شاید از من آن اندازه مطلوب باشد که بعضی مطالب را در آن قسمت خاصی بیان کنم که خود شخصاً شاهد و گاهی تا حدی عامل قسمتی از آن وقایع بودهام و شاید در جائی کاملا ثبت نشده است چه اساسا بنا و قصد من آن بوده که منحصرا فقط آنچه را که در نوشتههای دیگر نیامده و من شاید تنها شخص شاهد زندهای باشم که از آن وقایع و امور اطلاع دارد و حتی نسبت به بعضی امور اصلا یگانه مطلع بودهام بیان کنم ورنه شرح تمام وقایع آن دوره خود کتابی مبسوط تواند شد و حتی اطلاعات انحصاری منهم چند برابر آنچه در این خطابهها گفته میشود باشد لذا فقط به بعضی از آن وقایع باید اشاره اجمالی کنم. این را هم خوبست عرض کنم که من شخصا خود را دارای نقش عمده و سهم مهمی در جریان مشروطیت نمیدانم و اسامی اشخاصی را که بعقیده من از همه بیشتر سهم داشتهاند و در درجه اول مؤثرترین اشخاص در آن امر بوده و قریب ۱۲ نفر بودند در صحبت گذشته در جواب سؤالی عرض کردم.
داستانهای عمده استبداد صغیر عبارت است از مقاومت و مبارزات تبریز برضد حکومت شاه قریب ده ماه و انقلاب اصفهان و قیام بختیاریها در ذیالحجه ۱۳۲۶ و جریان بعدی آن و قیام گیلان در ۱۶ محرم ۱۳۲۷ و اوضاع طهران