برگه:Karimsanjabi.pdf/۹۶

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
سنجابی (۱)
– ۳ –

از افراد تحریک شده است. گفت: «این کی بود؟ او را بگیرید» جمعیت ریختند، او را گرفتند، ساکتش کردند و تحویل افراد شهربانی دادند. به درِ کاخ که رسیدیم، از طرف دربار آمدند و گفتند همه‌ی شما که نمیتوانید وارد کاخ بشوید. یک عده را انتخاب کنید. در همان جا یک عده برگزیده شدند که در خدمت مصدق وارد تحصن بشویم. بنده اسامی تمام آنها یادم نیست، ولی آنهائی که الان به خاطر دارم اینها هستند: خود آقای دکتر مصدق، دکتر شایگان، دکتر سنجابی، مظفر بقایی، حسین مکی، حائری‌زاده، عبدالقدیر آزاد، دکتر حسین فاطمی، ارسلان خلعتبری، خلیلی مدیر روزنامه اقدام، ملکی مدیر روزنامه ستاره، عمیدی نوری مدیر روزنامه داد، جلالی نائینی مدیر روزنامه کشور، مهندس حسیبی، مهندس زیرک‌زاده، حسن مشار و چند نفر دیگری که من الان به خاطر نمیآورم.

س- شما جزو آنها نبودید؟

ج- چرا من بودم عرض کردم. ما آنجا بودیم و تقریباً سه یا چهار روز در تحصن ماندیم. البته پذیرایی نسبتاً خوب بود، مصدق مذاکراتی گویا با شاه کرد ولی کارگردان اصلی آن روزگار و قدرت واقعی آن زمان در دست دولت و حتی شاه نبود، در دست عبدالحسین هژیر عامل و متکی به سیاست مخصوص خارجی بود. هژیر وزیر درباری بود که مثل تیمورتاش حکومت ایران را به اراده خودش میگرداند. بالاخره بعد از چند روز مذاکره و مباحثه بینتیجه، بیرون آمدیم. در این چند روز انتخابات هم در جریان بود و مردم هم رأی میدادند و مصدق دستور داده بود که مردم رأی بدهند. در واقع، نتیجه مقصود که آگاهی و تحرک و تشجیع مردم بود که از تحصن خارج شده بود.

س- شما فرمودید که دکتر مصدق موفق شد که با شاه مذاکراتی در این زمینه بکند ولی من شنیدم که شاه ایشان را نپذیرفت و مذاکراتی صورت نگرفت.

ج- درست یادم نیست آیا مصدق شاه را دید یا خیر. میدانم مذاکراتش با هژیر بود و به نتیجه‌ای نرسید. هژیر میان ما هم میآمد. مذاکرات و تعارفاتی میکرد ولی هوای بلند دیگری در سر داشت. در آن روزها، مظفر بقایی فعالیت فوق‌العاده‌ای داشت. روزها به