برساند. با فرا رسیدن زمان انتخابات، احزاب و جمعیتهای ملی و مطبوعات و منتظرالوکالهها و محرومالوکالهها به فعالیت پرداختند. چهار نفر اقلیت مجلس سابق در میان مردم از محبوبیت عظیمی برخوردار بودند. دکتر بقایی و روزنامهاش تحرک عظیمی در تهران بوجود آوردند. حزب ایران با تمام نیرویش در روزنامهاش و در اجتماعاتش به توسعه این جنبش کمک میکرد.
در این زمان، خوشبختانه از افق مطبوعات تهران یک روزنامه دیگری طلوع کرد و یک مرد مبارز دیگری ظاهر شد که اثری نمایان در جامعهی ایران داشت و آن روزنامه باختر امروز و مدیر دلیر و از جان گذشتهی آن مرحوم دکتر حسین فاطمی بود. دکتر مصدق هم آماده برای مبارزه شد.
موقعی که انتخابات شروع شد، ما تقریباً هر روز خدمت آقای دکتر مصدق بودیم. ایشان اعلام کردند که ما باید مجدداً برای جلب افکار عمومی و تحصیل آزادی انتخابات به تحصن برویم. گفتوگو بر سر این بود که محل تحصن در کجا باشد. بعضیها معتقد بودند که در یکی از مساجد باشد، ولی مصدق تصمیم گرفت که این بار نیز در دربار تحصن صورت بگیرد. این بود که ایشان اعلامیهای صادر کردند که ما روز جمعه در یکی از روزهای بهمن ماه سال ۱۳۲۸ در دربار تحصن اختیار میکنیم و از مردم شجاع و وطندوست و آزادیخواه ایران میخواهیم که ما را در این روز تنها نگذارند. صبح زود آن روز که ما به منزل مصدق میرفتیم، جمعیت بتدریج میامد و خیابان کاخ مملو از جمعیت میشد. با وجود تهدیدهائی که از طرف شهربانی شد، نزدیک ساعت ده از منزل دکتر مصدق بیرون آمدیم و در میان انبوه جمعیت به راه افتادیم، مصدق در جلو و ما هم پشت سر ایشان و جمعیت هم پشت سر ما به طرف دربار رفتیم. موقعی که به طرف دربار میرفتیم، عبدالحسین هژیر که در آن زمان وزیر دارایی بود، به استقبال دکتر مصدق آمد و با او شروع به حرف زدن کرد و گفت: «انتخابات آزاد است» مصدق به او گفت: «عبدالحسین هژیر تو شرف داری؟ این انتخابات آزاد است؟» خلاصه ما به طرف کاخ رفتیم و موقعی که به درِ کاخ رسیدیم، یکنفر از میان جمعیت فریاد زد زنده باد مصدق، رئیسجمهوری ایران. مصدق متوجه شد که او