برگه:Karimsanjabi.pdf/۱۳۶

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
سنجابی (۱)
– ۱۱ –

که ایشان به مجلس آمدند و جریان را گفتند. وکلای مجلس طرفدار ایشان شروع به دفاع و پشتیبانی از ایشان کردند. بینی و بین‌الله بنده باید بگویم نطقی که آن روز دکتر معظمی کرد، از خاطر هیچکس فراموش نمیشود. معظمی گفت: «جناب آقای دکتر مصدق، این نهضتی که شروع شده است یا باید به پیروزی برسد، یا بمرگ همه‌ی ما خاتمه بیابد. همه‌ی این ملت و اکثریت این مجلس پشتیبان شما هستند، شما بایستید و ما هم پشت سر شما خواهیم ایستاد». بعد گفت: «یک روزهای مرگ و حیات برای ملت‌ها هست در آن روزها است که مردان میتوانند مردانگی و شخصیت خود را نشان بدهند. برای ما امروز یکی از آن روزها است.» این نطق در افراد خیلی مؤثر شد و مخالفین جرأت دم‌زدن نیافتند. مکی رفت و در گوش دکتر مصدق حرفی زد. به نظرم به او گفت که مصلحت این است که شما برگردید.

س- برگردند به کجا؟

ج- به نظرم برگشتند به ستاد ارتش و از آنجا هم در منزل خود کار و قدرت حکومت را در دست گرفتند و مجلس را ساکت کردند و به صورت ظاهر غائله خوابید. ولی کانون فساد و تحریک در پشت پرده و پنهانی مشتعل و روشن بود. پیشامدی که در همان ایام اتفاق افتاد و لطمه روحی بزرگی بر مصدق وارد کرد، دزدیدن و قتل افشارطوس رئیس شهربانی مصدق بود. در همان روزها، سرلشکر زاهدی هم که در کابینه اول مصدق عضویت داشت و در جریان انتخابات دوره‌ی شانزدهم به جبهه ملی خیلی کمک کرد و در مقابل رزم‌آرا ایستاد، حالا جزو مخالفین سرسخت مصدق شده و در مجلس تحصن اختیار کرده بود. موقعی که او در تحصن بود، هر روز بقایی و حائری‌زاده و مکی و دیگران به دیدن او میرفتند و صحبت میکردند و او هم با ایادی خارجی‌اش ارتباط داشت. همان ایادی او باعث توطئه‌ی راجع به افشارطوس شدند، در حالی که قرار ملاقات محرمانه شبانه‌ای به عنوان خدمت‌گزاری به مصدق با او میگذارند، او را شبانه میگیرند و آمپول بیهوشی میزنند و به محلی مخفی در کوه‌های شمیران میبرند و بعد از یکی دو روز او را به آن کیفیت فجیع میکشند. همه‌ی توطئه‌گران این جنایت فجیع، کشف و دستگیر شدند. آنها علی‌التحقیق با دکتر بقایی و سرلشکر زاهدی ارتباط داشتند. بقایی برای اینکه اتهام خودش را لوث کند، موضوع شکنجه دادن به این متهمین