دید مثل گلوله برفی خواهد شد که از کوه سرازیر میشود». میدانید یعنی چی؟
س- نخیر.
ج- یعنی مثل گلوله برفی که از کوه میآید پایین و بزرگ و بزرگتر و تبدیل به بهمن میشود، این رأی همینطور خواهد شد. بالاخره در پایان مذاکرات نه نفر از قضات به عدم صلاحیت دادگاه و پنج نفر به صلاحیت آن اظهارنظر کردند. بعد از تمام شدن اظهارنظرها، قاعده دیوان بر این است که یک پرسشنامهی دقیق ترتیب میدهند و آن را به هر یک از قاضیها میدهند که به آن پرسشها جواب مثبت یا منفی بدهند. یعنی در برابر هر سؤال فقط بنویسند بلی یا نه. خوشبختانه خدا هدایت کرد و من درست و حسابی به آن پرسشها جواب دادم. از آن به بعد سه نفر یا پنج نفر از اکثریتی که اظهارنظر کردهاند انتخاب میشوند برای تنظیم و نوشتن متن حکم دادگاه. سه نفر قاضی که برای تنظیم این حکم انتخاب شدند قضات نروژی و یوگسلاوی و چینی بودند. هر حکمی معمولاً دو شور دارد. در شور اول که بند به بند حکم را قرائت میکنند، اگر کسی ایراد و یا اظهارنظری داشته باشد، بیان میکند و اگر لازم باشد به آن رأی میگیرند. بنده در شور اول چند نکته کوچک به نظرم رسید که بیان کردم و اتفاقاً مورد قبول واقع شدند. از آن پس حکم برای تنظیم نهایی به همان هیئت داده میشود. در مورد دعوی ما حکم دادگاه تنظیم و برای شور دوم آماده میشد که به ناگهان خبر استعفای دکتر مصدق و انتصاب قوامالسلطنه را به نخستوزیری شنیدیم و این خبر مثل صاعقه بر سر من وارد آمد. توضیحش این است که در اساسنامه دیوان لاهه یک مادهای وجود دارد که میگوید طرفین دعوی تا زمانی که حکم صادر نشده است میتوانند با توافق یکدیگر دعوی را مسترد بدارند. بنده میدیدم این دعوای بزرگی است که ما در آن حاکم شدهایم. حکم هم نوشته شده و شور اول آن تمام شده و به شور دوم رسیده است. اگر در این موقع دولت ایران و دولت انگلیس توافق به پس گرفتن دعوی بکنند، تمام کوششها و امیدواریهای ما به هدر خواهد رفت. وجداناً ناراحت بودم و شب تا صبح نخوابیدم. یادم میآید که دیوان که راه میرفتم سرافکنده و ناراحت و در فکر بودم. قاضی یوگسلاوی آقای زوری چیچ دستی روی شانهام گذاشت و گفت: «آقای سنجابی، چرا ناراحت هستید؟»