برگه:Karimsanjabi.pdf/۱۲۴

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
سنجابی (۱)
– ۱۶ –

گفتم از جریانات ایران و از اینکه کار ما در این دادگاه بینتیجه بماند. گفت: «نترس در برلن قاضی هست». این جمله معروفی است که میگویند پیرزنی به فردریک دوم امپراتور پروس گفته که میخواسته خانه او را برای توسعه کاخ خود ضبط کند.

به هرحال، روز بعد به این فکر افتادم که چاره‌ای برای این کار بیندیشم. به آقای حسن صدر که هنوز در آنجا مانده بود گفتم فوراً به ایران برگردد و به دکتر شایگان و دکتر بقایی و دکتر مصدق و به هر کس دیگر که میتواند بگویید که ما در این دعوا حاکم هستیم. مبادا حکومت قوام‌السلطنه و مجلس مغلطه بکنند و این دعوا را از بین ببرند. باز به این هم قناعت نکردم و رفتم به سفارت ایران به حسین نواب سفیر ایران جریان را گفتم و او بلافاصله تلگراف رمزی به وزارت خارجه و قوام‌السلطنه مخابره کرد ما به‌طور تحقیق در این دعوا حاکم هستیم. بنابراین جناب اشرف متوجه باشند که اقدامی برخلاف مصلحت ایران نشود. این کاری بود که ما احتیاطاً کردیم. ولی فردا صبح که روزنامه‌ها را خواندم دیدم ورق در ایران برگشته و مصدق سرکار آمده است.

س- پس شما ۳۰ تیر ایران تشریف نداشتید.

ج- نخیر. بنده که دیدم مصدق برگشته این دفعه با گردن افراشته و سربلند وارد دادگاه شدم. دادگاه‌ای‌ها و کارکنان آن با نظر تحسین به ایران به من نگاه میکردند. در این موقع کار قرائت دوم هم تمام شده و دادگاه روز صدور رأی را معلوم کرده بود. روز اعلام رأی دیوان لاهه درست با روز برگشت مصدق به حکومت مصادف بود. یعنی دو پیروزی در یک روز صورت گرفت. هم سقوط قوام‌السلطنه و برگشت مصدق و هم صدور حکم دیوان لاهه. به این کیفیت ما این خدمت را در دیوان لاهه انجام دادیم و بعد از آن بنده به پاریس رفتم و بعد از چند روز به ایران برگشتم که دکتر مصدق فوق‌العاده نسبت به من محبّت و تجلیل کردند.

در این موقع، کار رسیدگی به اعتبارنامه نمایندگان تمام شده و مجلس شروع به کار کرده بود. به هنگام مراجعت دکتر مصدق از لاهه تحریکاتی از ناحیه دربار شده و اکثریتی علیه او بوجود آمده بود. یکی از کارگردان‌های اصلی