بدینسان انجمن دلاوران در اینجا فعالانه وارد میدان میشوند و اوستا نیز از اینگونه جلسات و شوراها به نام «هنجمه» و «ویاخمه» و «ویاخمان» یاد میکند.[۱] این انجمن در شرایط مشابه در دینکرد، «همینجکان» نامیده میشود.[۲] ثعالبی نیز اشارههایی به گردهمایی چنین انجمنی در انتخاب قباد میکند و از آراء مخفی گروههای نژادهٔ سران سپاه و مردم و اعیان که بر کیقباد قرار گرفت و او را بر تخت شهریاری مینشاندهاند صحبت میکند.[۳]
این روایت ثعالبی با روایت فردوسی یکسان است به جزء اینکه در روایت فردوسی، رستم که جوان است از سوی پدر پس از همداستانی دیگران برای آوردن آن مأمور گشت تا کیقباد را از البرز کوه بیابند و به او آگهی بدهند که او را ایرانیان به پادشاهی برگزیدهاند.
به رستم چنین گفت فرخنده زال | که برگیر کوپال و بفراز یال | |||||
برو تازیان تا البرز کوه | گزین کن یکی لشکر همگروه | |||||
که در خورد تاج کیان جز تو کس | نبینم شاها تو فریاد رس…[۴] |
۲-گزینش شاهزادهٔ نخستینزاده:
در آیین شهریاری ایرانیان، هنگامی که چند شاهزادۀ قانونی و شایستۀ پادشاهی برای ولیعهدی وجود داشتند، شاهزادۀ نخستزاده/بزرگتر بهعنوان ولیعهد تعیین میشد[۵] و یا نخستین پسرِ زادهشده بعد از به تخت نشستن پدر، برگزیده میشد.[۶] اما در آیین