اما این انحصار روستایی توسط اغلب روحانیان[۱] بدون مبارزه و بدون محرومیت انجام نشد. بدین ترتیب میبینیم که دستههای دیگر روشنفکر (به اشکال گوناگون که باید جداگانه مطالعه شود) که تحکیم قدرت مرکزی سلطان تا حد استبدادی برایشان مساعد بود، بوجود آمدند و رشد کردند. و نیز اشرافیت «قضائی» با امتیازات مخصوص به وجود آمد و قشر کارمندان اداری و غیره ... و یا دانشمندان و تئوریدانان و فلاسفهٔ غیر مذهبی و الخ ...
از آنجا که این دستههای گوناگون روشنفکر سنتی با روحیهٔ «همبستگی صنفی» خود و تخصص خود را نوعی مداومت تاریخی بدون بریدگی احساس میکنند از اینرو خودشان را جدا و مستقل از گروه اجتماعی مسلط فرض مینمایند.
این جهت گیری دربارهٔ خود، از نظر آرمانی و سیاسی بیاهمیت نیست. چرا که تمامی فلسفهٔ ایدهآلیستی را میتوان مربوط به جهت گیری این کلاف پیچیدهٔ اجتماعی یعنی روشنفکران دانست و میتوان آثار این خیال پرستی اجتماعی را که سبب میشود تا روشنفکران خود را «مستقل» و «جدا» و دارای خصائل ویژه و ... بدانند معین کرد.
با اینهمه باید یادآور شد که اگر پاپ و رأس سلسله مراتب کلیسا – خود را بیشتر به مسیح و حواریون نزدیک میدانند تا سناتور آنجلی (Angelli) یا سناتور بنی (Benni) – در مورد مثلا Gentile و Croce قضیه غیر از اینست. کروچه بخصوص خود را خیلی نزدیک به ارسطو و افلاطون میداند اما بهیچ وجه پنهان نمیکند که با آنجلی و بنی همبستگی دارد و درست در همین نکته است که باید مهمترین خصلت فلسفهٔ کروچه را جست. [آنجلی و ینی نمایندگان سرمایه داری ایتالیا بودند. اولی از سهامداران عمدهٔ «فیات» – و دومی از سهامداران عمدهٔ «مونته کاتینی»]
حد «اعلا»ی قبول واژهٔ روشنفکر کدام است؟ آیا میتوان معیار واحدی
- ↑ از آنجاست که کلمهٔ Clerc (دبیر = اهل کلام = روحانی) معنای عام «روشنفکر» و «متخصص» را هم در بسیاری از زبانهای مشتق از لاتن نو – یا تحت تاثیر آن از راه لاتن کلیسا – بخود گرفت با طرف مقابلش Laique به معنای «عامی» و «غیر متخصصی»(یادداشت گرامشی)
است. تازه بدون اینکه در نظر بگیریم که آنجا که پزشک پیدا نمیشود (در دفع جن، دستگیری به انواع و اقسام وغیره.)، بسیار بودند روحانیون بزرگی که عنوان «معالج» بزرگ هم داشتند: از فکر معجزه گرفته تا احیاء مرده. شاهان نیز با این امر که ممکنست با مسح دست شفا یافت مدتهای دراز اعتقاد داشتند والخ...(یادداشت گرامشی)