یاب، به مرحلهٔ استعماری رسیده بود و به قیمت غارت مستعمرات قدرت این را یافته بود که خوراک کارخانهها و موزهها و آزمایشگاههای خود را فراهم کند. و به این ترتیب روشنفکران را در درون جامعه بپرورد. بدلیل اینکه اگر پیشرفتهترین جوامع صنعتی این دو قرن انگلیس و فرانسه و آلمان هستند و به تبع ایشان امریکا – پیشرفتهترین علوم و هنرها و ادبیات نیز از همین ممالک است. و معروفترین علما و نویسندگان و هنرمندان و فیلسوفان و روشنفکران نیز. همچنانکه بزرگترین موزههای عالم در همین ممالک است و بزرگترین دانشگاهها و بزرگترین آزمایشگاهها و رصدخانهها و کارخانهها و الخ... و روشنفکر غربی که در تن نویسندهای همچو «ژان پل سارتر» یا فیلسوفی همچو «برتراندراسل» درین سالهای اخیر بعنوان «وجدان بیمار» اروپایی فریاد اعتراض در مقابل غارت استعمار و کشتار ملل مستعمره برمیدارد گویا تازه از یک خواب دویست ساله در بستر نعمتهای غارت شده از سراسر آسیا و افریقا و آمریکای جنوبی بیدار شده است[۱].
دوم اینکه و اما اگر روشنفکر محصول اختصاصی جامعهایست که در آن بسر میبرد و از آن برخاسته است – پس برای تعیین حدود مشخصات روشنفکر خودی – و درینجا ایرانی یا فارسی زبان – نخست باید به
- ↑ درین زمینه رجوع کنید به «گفتاری در باب استعمار» از امهسهزر – ترجمهٔ دکتر هزارخانی. انتشارات نیل. و نیز به «میراث خوار استعمار» از دکتر بهار – که گرچه در مورد غارت ایران ساکت است اما غارت دیگر مستعمرات افریقایی را به تفصیل روشن میکند. و نیز به «دوزخیان روی زمین» فرانتس فانون – که به وسیلهٔ دانشجویان ایرانی در فرنگ ترجمه و نشر شده. جلداول. تیر ماه ۱۳۴۶. و نیز به «چهرهٔ استعمار» از آلبر همی – ترجمهٔ نیمهکارهٔ هما ناطق در مجلهٔ آرش. شمارههای اسفند ۴۶ و فروردین ۱۳۴۷.