یا منافع آنی و آتی ایشان را توجیه میکنند[۱]. و اگر بخواهیم تعبیری دقیق داده باشیم روشنفکران آن دسته از مردمند که زیستن راضیشان نمیکند. بلکه میخواهند وجود خود را توجیه کرده باشند[۲].»
این بود آنچه برای روشن شدن بحث و موشکافی بیشتر در آن، لازم بود از «رمون آرون» نقل کنم. و گمان میکنم درین آخرین جملات او، عاقبت به تعبیری که تاکنون جامع و مانعترین است رسیده باشیم. به این تعبیر گستردهتر که: روشنفکر کسی است که زیستن به تنهایی راضیش نمیکند. بلکه در صدر توجیه «بودن» خویش است. و این توجیه «بودن» خویش، لازمهاش توجیه «وجود» و «بودن» دیگران نیز هست. یعنی تحقیق در نوع و چگونگی بودن دیگران. یعنی اجتماع.
۲) روشنفکر خودی؟
در فصل پیش مفهوم روشنفکری غربی را – از زبان خود غربیها و تا آنجا که اسنادی در دسترس صاحب این قلم بود وا رسیدیم. و به همراه مختصر آماری دیدیم که کم و کیف روشنفکر در ممالک مختلف غرب چیست. اکنون وقت آن است که به روشنفکری خودی بپردازیم. و این که آیا روشنفکر، «خودی» هم میتواند باشد؟ برای رسیدن به چنین سؤالی نخست باید به یکی دو نکتهٔ زمینهای اشاره کرد.
اول اینکه روشنفکر با حد و تعریفی که در فصل پیش گذشت یک محصول اختصاصی دنیای غرب است که در حدود دویست سال پیش براساس انقلاب (بورژوازی) شهر نشینان و علوم پیشرفته و صنعت بازار