معمولا نقطهٔ مقابل کسی است که کار دستی میکند.»[۱] شاید با تکیه به همین نظر و به قصد تفسیر آن است که اتیامبل Etiamble از نویسندگان و منقدان معاصر فرانسه که در حدودی در صف مقابل «سارتر» قلم میزند نوشته که «معنی وسیعتر روشنفکر آن است که صرف نظر از عقاید ذهنی و روانشناسی خاصی که او دارد – برای کار کردن، بیشتر سلولها و یاختههای مغز و اعصاب خود را بکار میگیرد تا یاختههای عضلانی را... چنین است وضع یک نقاش یا یک وکیل دعاوی یا بک استاد دانشگاه یا یک نویسنده و...»[۲] از طرف دیگر «کنگرهٔ اتحادیهٔ بینالمللی کارگران روشنفکر» که در ۱۹۵۲ در پاریس منعقد شد؛ به وسعت نظر بیشتری تعبیر زیر را برای روشنفکر پذیرفت: «روشنفکر کسی است که فعالیت روزانهاش مستلزم نوعی کوشش فکری باشد، آمیخته با ابتکار و ابراز شخصیت. و بصورتی که این نوع فعالیت فکری بر فعالیتهای بدنی روزانهٔ او بچربد.»[۳] گرچه این تعبیر هنوز اندکی گنگ است اما همین کنگره در دنبال این تعبیر، فهرست مفصلی را به عنوان صاحبان مشاغل روشنفکری در چهار مقولهٔ اسامی زیر پذیرفته:
« مقولهٔ اول – هنرها و ادبیات و شامل هنرهای مصور و مجسم. ادبیات. تآتر. سینما. موسیقی و علوم صرف.
« مقولهٔ دوم – مشاغل آزاد. شامل مشاغل قضایی، طبی (با ضمائم)