- برای صفحهٔ ۱۴۷:
در باب اسماعیلیه بعنوان آخرین مدرکی که بفارسی در آمده مراجعه بفرمایید به «فرقة اسماعيليه» بقلم هاجسن ترجمۀ فریدون بدره ای. از انتشارات کتابفروشی تهران - تبریز آذر ۱۳۴۶. بخصوص به صفحات ۲۳۸ ببعد تا ۲۴۴. این کتاب مفیدترین و گسترده ترین مطالعه ای است درین باب که من تا کنون دیده ام. گرچه کوشش نویسنده، برای توضیح دادن وضع طبقاتی این فرقه، بجایی نمی رسد (مثلا در ص ۷۵ و آن اطراف) و عاقبت در نمی یابیم که کدام طبقه اجتماعی (بازرگانان؟ روستائیان؟ شهر نشینان؟ يا كمك های فاطمیان مصر؟) ازین فرقه پشتیبانی می کرده و نیز گرچه نثر دراز نفسی دارد، اما بهر صورت هنوز بهترین متنی است درین باب بزبان فارسی. و برای شخص من این کتاب باین علت جالب تر شد که از حوالی ص۱۹۰ آن، سؤال جدیدی برایم مطرح شد. و آن سؤال اینکه نکند باطنیان اسماعیلی، به كمك خلفای فاطمی مصر - در آخرین تحلیل از طرفی «سیصد سال تمام زیر بنای فرمانروایی حکام فرمانبردار بغداد را لق کردند» (چنانچه در ص ۱۵۴ همین دفتر آمده) و از طرف دیگر، نوعی كمك كنندگان به هجوم صلیبی ها بوده اند؟ و باین ترتیب نکند نوعی ستون پنجم بوده اند؟ باین مناسبت مراجعه ای کردم به دایرة المعارف اسلامی چاپ جدید - در ذیل عنوان فاطمیان مصر و علی الخصوص به مبحث روابط سیاسی فاطمیان با بیزانس ـ و از شما چه پنهان سؤال مطرح شده برایم جدی تر شد. و اکنون با توجه باینکه خلافت فاطمی مصر نوعی خلافت اسلامی میانه است که بقول دایرة المعارف اسلامی - جلد دوم صفحه ۸۷۵ -اواسط ستون اول، بقصد «ریشه کن کردن خلافت امویان آندلس و عباسیان بغداد و همچنین حکومت بیزانس» تأسیس شده بود و نیز با توجه باینکه فاطمیان مصر خلافت خود را بر محدوده جغرافیایی خاصی نهاده بودند که بینش و فلسفه اسکندرانی و یونانی از آن نشأت کرده بود نیز با توجه به نقش دوجانبه «حشاشین» در ترورهای رجال جنگ های صلیبی و نیز با توجه به حاصل جمع آثار نهضت اسماعیلی در شرق خلافت اسلامی، این مسئله اکنون بصورت جدی مطرح است که در جریان تحول تاریخ اسلامی شرق، باطنیان اسماعیلی و پشتیبانان فاطمی ایشان قدمی بجلو بر می داشته اند یا وسیلهٔ رکود را فراهم می کرده اند؟ و آنچه در زمینه این مطالعه که (امیدوارم روزی کسی تعهدش کند) بعنوان بدیهی