۴۵ مدارس معدودی در چين كمك تحصیلی می دادند. با افول الزامی طایفه پرستی و وجوب ارتباط با ده که در روزگار پیش باعث می شد که تعلیم و تربیت در دهات هم گسترده شود، اينك تنها اغنيا می توانستند به مدرسه بروند.
عاقبت تغییر کلی در شیوه تعلیم و تربیت روی داد. قبلا هدف اصلی در کلیه مراحل، بدست آوردن اصول اخلاقی و تعالی تحصیلی بود. در حالی که این هدف در تعلیمات ابتدایی و متوسطه هنوز کمابیش مورد توجه قرار می گرفت اما هدف تحصیلات عالی بطور روزافزون تربیت متخصصان فنی گردید. با محکوم کردن ارزش های سنتی، جریان پیچیده ای در چین پیش آمد. نتیجه این شد که روز بروز اصول اخلاقی ضعیف تر گردید و تمام هم و غم مصروف بدست آوردن تخصص های فنی شد و هر چه مقام و ادراك دانشمندان چینی از نظر بین المللی بالا رفت، روز بروز وابستگی آنها به توده های مردم کمتر شد. همانطور که عده ای از آنها اخيراً اعتراف کردند (در حکومت کمونیستی، اما نه الزاماً به دروغ) که آنها هرگز کوششی نکردند تا علم یا تکنولوژی را در چین گسترش دهند[۱]. اینطور شد که دانشمندان چینی در رشته خود به حد تخصص رسیدند. اما هیچ توجهی به نیازهای ملی نکردند. به علت تمام این رویدادها، در حالی که توده ها همواره متکی به دیگرانی ماندند که از منافعشان دفاع کنند؛ تضاد تعلیم و تربیت، با وجود این تحولات، نتایج اجتماعی بسیار مشئومی ببار آورد.
در مقام مقایسه، از نظر سیاسی، نقش تربیت شدگان خارجه، حتی داستان پیچیده تری است و لازم است مرحله به مرحله توضیح داده شود. بطور کلی می توان از سه مرحله سخن گفت. اول از ۱۸۹۵ تا ۱۹۱۱- دوم از ۱۹۱۵ تا ۱۹۲۲ و سوم از ۱۹۲۷ تا ۱۹۴۹. در مرحله اول تربیت دیده های ژاپن نقش مهمی را بر عهده داشتند در حالی که تربیت دیده های غوب به استثناي «ين فو» و شاید «سون یات سن» بطور وضوح اهمیتی نداشتند. در ۱۹۱۹ هر چند تنها یکی از آنها «هوشی» در انقلاب ادبی و در مبارزه برای بی اعتبار ساختن کنفو تزه ایسم از شخصیت های اصلی بشمار می آمد. اما در سال های بعد تعداد اشخاصی که در غرب تربیت یافته بودند روز بروز زیاد شد و در حکومت کومین تانگ عده زیادی از آنها عهده دار مقامات مهم دولتی گردیدند.
از نظر تحقیقی، چند توضیح مختصر درباره حوادث مهم سیاسی ضروری
- ↑ (و آیا انقلاب مشروطیت شباهتی به این قضایا ندارد؟ با توجه به عوارض و نتایج آن و بر افتادن سلسله قاجار والخ . . .ج.)