پرش به محتوا

برگه:Jalal al ahmad - khdmat va khyanat v1.pdf/۱۸۵

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

۱۸۴
در خدمت و خیانت روشنفکران
 

بود برای این که فرزندان ایلی سر از پاریس و لندن و نیویورك در آورند و اکنون اسم های فراوان می توان شمرد از خانواده های ایلی که استاد دانشگاهند یا از قضات عالی مقام یا از سران لشکر. این هر دو دسته چه آنها که از مالکیت بزرگ ارضی نان می خوردند و چه فرزندان رؤسای ایلات ـ درین نقطه مشترك بودند که گرچه از قبل زمین و ایل می زیستند (یا هنوز می زیند) اما بازمین و ایل بریده بودند و تقریباً هیچ کدام ایشان دیگر خبری از آب و ملك نداشت یا خبر از فقر روزافزون افراد ایل. حتی دیگر نمی شد در میان ایشان کسی را دید که بتواند اسب سوار بشود. این دو دسته از روشنفکران از طرفی رفاه زندگی ماشینی و شهری را در اختیار داشتند و از طرف دیگر رفاه خدمتگذاری ایل و حشم و اطرافیان را. درست است كه هريك ازیشان شاید تا درس می خوانده اند همچو همقطاران و همکاران خود حرفی هم داشته اند و سخنی، و نقشه ای برای اصلاحی در سر؛ اما به محض این که به جای پدر می نشستند و اختیار قبض و بسطی را در دست می گرفتند معلوم می شد که چه در مانده آدم هایی هستند. اگر بخو بریده نبودند. پدران ایشان دست کم کدخدای ده یا ایل را می شناختند و با مشکل کشت و مرتع و قنات آشنا بودند. ولی خود ایشان به بیکارگی شهری خو کرده، و به درآمدهای سرشار ایل و املاك تكيه داده؛ و از طرف دیگر با آن مدعیات در سر، در می ماندند که چه بایدشان کرد؟ به ده یا به ایل برگردند؟ که زندگی به سبك فرنگ راچه بسختی می شود در آنها دایر نگهداشت! یا همه را رها کنند؟ پس از کجا ارتزاق کنند؟... به گمان من مجموعه نابسامانی هایی که منجر به فروش اقساطی