دلیل بود که اختلاف مشروطه و مشروعه پیش آمد - اکنون، تأسف درین است که بازماندگان این هر دو فریق اغلب به يك راه می روند. اشرافیت با خدمتگاری «حکومت» و خارج شدن «اختیاری» از حوزۀ تأثیر و تأثر روشنفکری؛ و روحانیت با وضع گرفتن های تعصب آمیز و خارج شدن «اجباری» از گردش زمانه. بدتر اینکه اغلب روشنفکران برخاسته از روحانیت در اغلب موضع گیری های فکری و اجتماعی خود نوعی كمك كنندگان به غرب زدگی آن دسته دیگر بوده اند. و چه براحتی میتوان يك دورۀ تسبیح نام ازیشان آورد. تقی زاده و کسروی دو نمونه بارز ایشان. به هر صورت اغلب روشنفکرانی که درین ۵۰-۶۰ ساله مشروطه حرفی برای گفتن داشته اند و عقیده ای برای دفاع کردن و اصولی برای تبلیغ، از روحانیت برخاسته اند. اما با این نقطه ضعف عمومی که اغلب ایشان از در غرب زدگی درآمده اند و در جستجوی راه حلی برای جامعه، بیشتر به راه روشنفکرانی رفته اند که برخاسته از اشراف، فقط دم از مدینه فاضله وارداتی و شبه فرنگ خود می زده اند یا می زنند.
۳) زادگاه سوم روشنفکری مالکیت ارضی و حشم داری ایلات است. بخصوص اگر در نظر داشته باشیم که نمایندگان مجلس درین همه سال های مشروطیت اغلب از مالکان بزرگ بودند یا از رؤسای ایلات که به نمایندگی به تهران می آمدند و فرصت این را می یافتند که فرزندان و بستگان خود را به مدارس و دانشگاه های داخل و خارج بفرستند. و نیز با توجه به این که اغلب این سران ایلات پس از شرکت بختیاری ها در فتح تهران هم از بورژوازی تازه به دروان رسیده و هم از حکومت سهمی بردند تا آنجا که شاه وقت از خانواده ایشان زن برد. اینها همه مقدماتی