حوزه «امر». و این البته که خود معجزه مانندی است؛ و دست کم کرامتی. و چون قلمرو کلامی که از آن دم می زنیم زبان فارسی است ناچار به جستجوی ایشان فقط به دوره اسلامی قناعت بایدمان کرد. صف ایشان را با نام فردوسی زینت می کنیم و می پردازیم به ناصر خسرو - سپس به خيام و بيهقى و عطار و مولانا جلال الدین و سپس به خاقانی و نظامی و حافظ و جامی و بعد، سه چهار قرنی را بسرعت طی می کنیم تا برسیم به بهار و دهخدا و نیما. متوجه هستید که با ذکر این اسامی خاص من به نقطه های عطف توجه می کنم. نه که خواسته باشم فاصله زمانی این اسم را تا آن دیگری خالی خالی جلوه داده باشم.
دستۀ سوم ایشان بردست قدرت نشینندگانند. یعنی آنها که نه در کلام خود آن قدرت را، و نه در اندیشۀ خود آن جذبه را، داشته اند که حمل بار امانت را به تنهایی کفایت کند. و نیز نه آن منزه طلبی صرف را داشته اند که تحمل بار «زندقه» و «ارتداد» را بیاورد؛ تا ازین راه عاقبت کارشان به شهادت بکشد. و ناچار مستعانی می خواسته اند برای اثر کردن؛ و یاوری برای حمل بار امانت . اگر این دسته را با بزرگمهر شروع کنیم -در دورۀ اسلامی بایست به خاندان بر مکی برسیم و سپس به حسنك وزیر و به همۀ وزرای خراسانی تا نظام الملك و مثل اعلای ایشان خواجه نصیر طوسی. متأخران همین دسته اند امیر کبیر و مصدق.
دسته چهارم ایشان زینت مجلس «امر» شدگانند. که صرف نظر از قدرت و ضعف کلام یا جاذبه و دافعه اندیشه -چندان در بند شرط لازم روشنفکری که «حمل بار امانت» است نبوده.اند یعنی که چندان در بند عوض کردن وضعی نیستند. و به رضایتی و تسلیمی «واقعیت» را پذیرفته اند.