در آورده است و، بر دست خان مغول نشسته، اساس خلافت بغداد را بر می کند. و نیز همین نهضت است که در دوره های رکود بعدی به تحجری صد چندان چشمگیرتر از راه اهل بوق و من تشاء دچار شده ـ بدل می گردد به آن مضحکه ای که اکنون در هند و پاکستان تر ازودار توزین هر ساله ضخامت جثه آقاخان محلاتی و نبیره های اوست؛ تا در مقابلش طلا و جواهر از سرمایه داران ور دست استعمار نشسته «بهره» ای در بیاورد؛ و با عشری از اعشار آن، ضریح و محجر بسازد برای تمام زیارتگاه های هفت امام اول شیعیان.
ازین دو نهضت که یکی قیامی است در درون - پس درونگر است و تسلا دهنده است و «مراقبت» می کند برجان و تن مرد اندیشمند؛ دیگری که قیامی است در برون - پس برونگر است و «نظارت» می کند سلامت محیطی را که مرد اندیشمند باید در آن تنفس کند؛ و گاهی نیز به همین دلیل ویرانگرست و «ترور» کننده؛ ازین دو نهضت به عنوان منتجه قوا، دست آخر رندی همچو حافظ را داریم که ضمناً عارفی است وضمناً زنديقى. و همان رندی. و هموست که در آخرین تحلیل منتجه جهان بینی ایرانی است (بیخود که این همه فال حافظ نمی گیریم!) و ملغمه ای از اضداد: اعتراض و تسلیم، قیام و قعود، سادگی و رندی ایمان و زندقه، تلاش و اهمال، جبر و اختیار. و به هر صورت این دو نهضت روشنفکری مؤثرترین اند، نه تنها در ساختن تفکر ایرانی، بلکه حتی در ساختن تاریخ اسلامی ایران. البته چنین نیست که هر نهضت روشنفکری دیگری یا هر پیشوای روشنفکری را ناچار به این دو نهضت بتوان نسبت داد. اما به هر نهضتی یا شخصیتی که توجه کنیم لامحاله برخوردی یا کشاکشی یا