یا در سلسله مراتب مذهب. از «مقلّد» بگیر تا «مجتهد» و «مرجع» درجاتی هست با تکالیفی و وظیفهٔ هر کس در هر یک از مراحل شعور دینی معین است.
یا در سلسله مراتب مانویان با «سمّاعیون» (نیوشاکان) و «صدیقون» و «برخوان»ها.
یا در سلسله مراتب باطنیان و اسماعیلیان و... و در هر دستگاه یا بنیاد فرهنگی و اجتماعی دیگر مثل ورزش (با پروزن و سنگین وزن و الخ...) یا موسیقی (با متمایل – شنونده – علاقمند – منتقد – وارد – صاحب نظر – صاحب پنجه – استاد – صاحب مکتب و الخ...) که سراغ بدهید، چیزی در حدود همان درجات که در آغاز برشمردم معین است. و به هر صورت مدرج نشانه گذاری شدهای در دست هست با مفاهیم روشن و تکالیف و وظایف مشخص برای هر کس در هر درجهای. و اگر در خانهٔ حافظه نیز از مقولههای فرهنگی دیرینه سال چیزی دندانگیر حاضر و ناظر نداشته باشی برای شناخت آن مدرجها و مشخصات هر درجه، کتابها هست و دفترها، و کافی است که یکیشان را ورقی بزنی و با مختصر جستجویی ببینی که هیچ نکتهای گنگ نمانده و تکلیف هیچ سالکی در هیچ مدرج اجتماعی یا فرهنگی، در حتی یک قدم سربهوا، نامعلوم نمانده است.
ازین دست هنوز مثالهای فراوان میتوان آورد حاکی ازین که چه در حوزهٔ مسائل فرهنگی و علمی، و چه در قلمرو مسائل اجتماعی و سیاسی، ما هرگز عادت به بیتکلیفی نداشتهایم یا به ابهام. اما من نمیدانم با این تعبیرِ «روشنفکر» چه باید کرد؟ و بدتر از آن با خود او.