پرش به محتوا

برگه:Iranians and Greeks according to Plutarch.pdf/۵۲

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.

ولی ما اگر او را در این خاک یونان زندانی گردانیم ناچار حال خود را تغییر داده از نیازمندی و ناچاری آسایش را بر خود حرام می‌سازد و با این همه زور و سپاهی که در زیردست خود دارد دیگر پس از این تنها به داشتن یک چتر زرین بسنده نمی‌نماید و جنگ را تنها برای لذتهای بیهوده خود نمی‌کند. بلکه از این پس جنگ را مایه زندگی خود دانسته سخت‌ترین کوششها را به کار می‌برد.

خود پادشاه به تلاش برخاسته خطاهای گذشته را جبران و سستی پیشین را به سختی و استواری مبدل می‌گرداند.

از اینجا ای ثمیستوکلیس نه به سود ماست که پلی را که هست براندازیم بلکه این به سود ماست که اگر بتوانیم پل دیگری بر سر راه او ساخته بازگشت را برای او آسان‌تر گردانیم.

ثمیستوکلیس پاسخ داده گفت:

پس اگر رای شما این است ما باید از هر راهی که می‌توانیم و به هر تدبیری که می‌شناسیم خودمان را از دست دشمن آزاد گردانیم.

از این جهت در میان اسیران جستجو نموده یکی از خواجه‌سرایان خشایار شاه را که دستگیر شده و نام او آرناکس[۱] بود پیدا کردند.

ثمیستوکلیس او را نزد پادشاه ایران فرستاده چنین پیام داد که یونانیان چون در دریا فیروز آمده‌اند کنون می‌خواهند کسانی را فرستاده جسر هلسپونت را ویرانه سازند ولی ثمیستوکلیس که خود را هوادار پادشاه می‌شناسد خواسته شاه را آگاه گرداند تا زود است و می‌تواند خود را به سوی آبهای آسیا بکشد و به کشور خویش بازگردد.

او نیز به نوبت خود کوشش خواهد نمود که یونانیان را نگاه داشته از شتاب و تندی در آن کار بازدارد.

خشایار شاه همین‌که این را شنید دیگر ایستادگی نتوانسته ترسناک و نگران خاک یونان را رها کرده بازگشت.

خردمندی و هوشیاری ثمیستوکلیس و آریستیدیس در زمینه این گفتگو و تصمیم بهتر از همه هنگامی روشن گردید که جنگ پلاتای[۲] پیش آمد و ماردونیوس با بخش بسیار اندکی از


  1. Arnaces
  2. Platae جایی است که یک رشته جنگهای ایران و یونان در آنجا روی داده و شرح آن در سرگذشت آریستیدیس خواهد آمد.