پرش به محتوا

برگه:Iranians and Greeks according to Plutarch.pdf/۴۹۳

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی نشده است.

چشم خود گزیدن آنها را تماشا می‌نمود. این کار همه‌روزه او بود تا بدین نتیجه رسید که هیچ جانور زهرداری به پای افعی مصری نمی‌رسد. چه او چون کسی را می‌زند نه پیچ و تابی پیداست و نه ناله‌ای از او شنیده می‌شود، بلکه به خواب سنگینی رفته و عرق خوش‌آیندی بر رخساره او می‌نشیند و حواس او کم‌کم از کار می‌افتد بی‌آنکه هرگز دردی بفهمد و رنجی ببرد بلکه همچون آدم خواب رفته از بیدار کردن رنجیده می‌شود.

در این میان هر دوی آنها آنتونیوس و کلئوپترا فرستادگان به آسیا نزد قیصر فرستادند.

کلئوپترا خواهش می‌کرد که پادشاهی مصر به نام فرزندان او شناخته شود.

آنتونیوس هم خواستار بود که قیصر به او اجازه دهد در مصر همچون یک مرد زندگی به سر دهد و اگر آن را روا نمی‌شمرد اجازه رفتن به آتن بدهد و چون بیشتری از دوستان او کنار گرفته و چند تنی که مانده بود درخور اعتماد نبودند از ناچاری ایوفرنیوس[۱] آموزگار فرزندان خود را روانه این سفر گردانید.

آلکساس[۲] از مردم لائودیکیا که به سفارش تیماگینس[۳] در روم با آنتونیوس آشنایی یافت و نزد او چندان احترام داشت که هیچ یونانی دیگر نداشت و از این جهت همیشه ابزار کار کلئوپترا بود که هر هنگام که اندیشه پاک‌دلانه‌ای در دل آنتونیوس پیدا شده و به یاد اوکتاویا می‌افتاد و کلئوپترا آن حال را درمی‌یافت به دستیاری آلکساس به چاره می‌کوشید. این مرد را آنتونیوس نزد هیرود فرستاده بود که نگذارد او هم روگردان شود.

ولی الکساس خیانت کرده نزد هیرود بماند و به اعتماد هواداری او بی‌باکانه به جلو قیصر درآمد.

لیکن هیرود هواداری از او نتوانست و قیصر همین‌که او را دید فرمان داد بندش نموده به کشور خود فرستادند و در آنجا به دستور قیصر نابودش گردانید. الکساس این کیفر خیانت خود را زمانی یافت که آنتونیوس هنوز زنده بود.

باری قیصر هیچ‌گونه اعتنایی به پیام آنتونیوس و درخواست او نکرده تنها به کلئوپترا پاسخ داده چنین پیام فرستاد که اگر شما آنتونیوس را کشته یا از مصر بیرون برانید امیدوار


  1. Euphronius
  2. Alexas از مردم Laodiea که جایی در یونان بوده.
  3. Timagenes