پرش به محتوا

برگه:Iranians and Greeks according to Plutarch.pdf/۴۸۸

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.

روز همچنین خاموش و بهت‌زده بود و این از جهت خشمی بود که بر کلئوپترا داشت و یا از آنکه نمی‌خواست بار دیگر با او درآمیزد. لیکن پس از سه روز تانیاروس[۱] رسیده در اینجا زنانی که همراه کلئوپترا بودند این توانستند آن دو تن را با یکدیگر به سخن و گفتگو وادارند سپس در یک‌جا خوراک خورده و در یک‌جا خوابیدند در این میان چند کشتی باری رسیده و برخی از دوستان آنتونیوس به او پیوستند.

اینان خبر جنگ را آوردند که همه کشتیهای او پاک نابود شده ولی سپاهیان خشکی هنوز ایستادگی دارد. از این جهت آنتونیوس پیام برای کانیدیوس فرستاد که سپاهیان را برداشته از راه ماکیدونی روانه آسیا گردد و خویشتن بر آن سر شد که از همان‌جا آهنگ آفریکا نماید.

این بود یک کشتی باری را که پر از پولهای انباشته و ظرفهای سیمین و زرین شاهانه بود به دوستان خود واگذاشت که میانه خود بخش کنند و از او جدا شده برای ایمنیشان چاره‌جویی نمایند. آنان از این پیشنهاد سرباز زده و از دیده اشک می‌باریدند. ولی آنتونیوس با مهر و نوازش بسیار دلداری به آنان داد و سپارش‌نامه درباره اینان به ثئوفیلوس[۲] جانشین خود در کورنثس نوشت که پشتیبانی از آنان دریغ نداشته و پنهان نزد خودش نگاه دارد تا زمانی که با قیصر آشتی کرده ایمن شوند.

این ثئوفیلوس پدر آن هیپارخوس[۳] است که در نزد آنتونیوس سخت گرامی و نخستین کس از آزادکردگان او بود بااین‌حال به سوی قیصر رفته سپس در کورنثس نشیمن داشت. این حال آنتونیوس بود.

اما کشتیهای او در آکتیوم پس از ایستادگی بسیاری که گزندهای فراوان از رهگذر دست راست یافتند تنها در ساعت چهار پس از ظهر بود که از جنگ دست برداشته خود را به قیصر سپردند. ولی تا این هنگام بیشتر از پنج هزار مرد از ایشان کشته بود و چنان که خود قیصر می‌نگارد سیصد کشتی به دست او رسید.

تا آن زمان تنها کسان اندکی گریختن آنتونیوس را دانسته بودند و کسانی که آن را می‌شنیدند نخست باور نمی‌کردند. زیرا سخت دشوار می‌نمود که سرداری که نوزده لگیون درست و دوازده هزار سواره در کنار دریا دارد همه آنها را گزارده و بگریزد.


  1. Taenarus یکی از دماغه‌های دریا
  2. Theophillus
  3. Hipparchus