همانا جمهوری در سایه بدکاریهای شما و فرمانروایی ناستوده که داشتید به این حال افتاد.
همچنین او میتوانست چنین پرسشی نماید:
آیا چگونه و به چه دلیل ما میتوانیم یقین کنیم که اگر تو پومپیوس از این جنگ فیروز در میآمدی بهتر از قیصر رفتار مینمودی؟! پس ما نباید ایرادی به حکمت بگیریم و کارهایی که پیش میآید دور از حکمت بشناسیم.
از آنجا پومپیوس زن و فرزند خود را به کشتی نشانده روانه گردید و به هیچیک از بندرها نزدیک نمیشد مگر گاهی که بر آذوقه یا آب تازه نیاز پیدا میکرد.
نخست شهری که درآمد شهر آتالیا[۱] در پامفولیا[۲] بود و هنگامی که در آنجا درنگ داشت کشتیهای جنگی با یک دسته از سپاهیان از کیلیکیا نزد او آمدند و در این هنگام شصت تن از اعضای ستانوس بر گرد او بودند.
خبری هم رسید که کشتیهای جنگی او همه درست و بیگزند ماندهاند. نیز خبر رسید که کاتو دوباره سپاهیانی را به یکجا گرد آورده و همراه آنها آهنگ آفریقا کرده. پومپیوس چون این خبرها را شنید نزد دوستان پشیمانی مینمود که چرا به جنگ در خشکی مبادرت کرده و از زور دریایی خود که در خور برابر ایستادن نبود استفاده ننموده یا چرا از کشتیهای خود دور رفته است و نزدیک آنها نبوده که همینکه شکست خود را در خشکی دریافت به سوی کشتیها شتابد و دوباره رشته نیرو و سپاهی را که از نیرو و سپاه دشمن کمتر نیست در دست داشته باشد.
راستی هم خطای بزرگی از پومپیوس و تدبیر بسیار به جایی از قیصر بود که از نزدیکی دریا دور شده جنگ را به آن نقطه کشانیدند و بدینسان پومپیوس از زور دریایی خود بهرهجویی نتوانست.
بههرحال بایستی چاره گرفتاری امروزی را بکند و تا آنجا که در دسترس است تدبیر به کار زند. برای این مقصود کسان خود را به پارۀ شهرهای همسایه میفرستاد و خود او به شهرهای دیگری میرفت و از مردم خواهش یاوری با پول یا سپاهی مینمود. لیکن چون میترسید که ناگهان دشمنان برسند و این کارهای او را ناانجام بگزارند از اینجا خواست جایی را پناهگاه خود گیرد و کنون را در آنجا از خطر ایمن باشد. با پیرامونیان در این باره به شور