نمیبینی که رومیان شکستناپذیر چگونه میگریزند؟!
تاکسیلیس پاسخ داد:
کاش ای پادشاه چنین نیکبختی برای شما روی میآورد.
ولی رومیان هنگامی که در راهند هیچگاه بهترین رختهای خود را نمیپوشند و سپرهای درخشان به دست نمیگیرند و خودهای خود را بیپوشاک نمیگذارند و اینکه اکنون میبینی روپوش چرمی خود را دور انداختهاند این خود دلیل است که آماده جنگ میباشند و همین اکنون به کار خواهند پرداخت. تاکسیلیس این پاسخ را بر زبان داشت که ناگهان درفش پیشین پیدا شده و دستهها و فوجها هر کدام به جای خود با کمال آراستگی پیش میآمدند.
تیکران همچون کسی که از مستی به هوش آید دو بار یا سه بار داد زد:
این چیست؟ مگر آنان به سوی ما میآیند؟!...
و ناگهان به تلاش افتاده خواست مگر سپاه را به سامان بیاورد. بخش عمده لشکر را بر گرد سر خود نگهداشت دست چپ را به آدیابنیان سپرد و دست راست را به عهده مادان واگذاشت و در جلو این مادان انبوهی از سوارگان سنگین ابزار صف بستند. لوکولوس چون خواست از رود بگذرد. یکی از همراهان وی زبان به پند گشاده چنین گفت:
امروز که روز جلوتر از نونیس[۱] اوکتبر است روز نیکی نیست. چه در این روز سپاه کایپیو[۲] در جنگ کیمبریا[۳] شکست خورده نابود شد و مردم آن را روز سیاه میشمارند چه بهتر که شما امروز را آسوده بنشینید.
لوکولوس پاسخ داد:
من آن را برای رومیان روز همایونی خواهم گردانید.
این گفته و به سپاهیان دلداریها داده از رود بگذشت و خویشتن که زره آهنین دارای پولکهای فولادین درخشان در بر کرده جبه سجافداری بر خود پوشیده بود جلو سپاه افتاده آنان را به روی دشمن براند. از همان آغاز شمشیر از غلاف بیرون و این نشانه آن بود که سپاهیان شتاب کرده با دشمن جنگ دست به دست کنند.
زیرا هنر دشمن جنگ در میدان پهناور و باز بود. و آنگاه رومیان بایستی بسیار نزدیک