پرش به محتوا

برگه:Iranians and Greeks according to Plutarch.pdf/۳۴۸

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی نشده است.

گرفته بودند بدین‌سان لشکر بزرگ گردیده و خود کار دشواری بود که گرد آن فروگرفته شود.

همین‌که او از کوه‌های تاورس بیرون آمد و رومیان را دید که گرد شهر را فروگرفته‌اند. از این سوی مردم شهر چون از دور او را با آن سپاه دیدند آوازهای شادی بلند ساختند و از روی دیوار به رومیان بد گفته بیم می‌دادند.

لوکولوس از سرکردگان انجمن ساخته رأی خواست. برخی چنین می‌گفتند که باید شهر را رها کرده به جنگ تیکران شتافت. دیگران می‌گفتند این درست نیست که این همه دشمن را در پشت سر خود گزارده به جنگ پردازیم. لوکولوس گفت:

این دو رأی هر کدام در تنهایی ناپسندیده ولی هر دو در یکجا پسندیده است.

و این بود که سپاه را به دو بخش ساخته مورینا را با شش هزار سواره در گرد شهر گزارده خویشتن با بیست و چهار کوهورت که روی هم رفته بیش از ده هزار تن جنگی دارای ابزار در برنداشت و با همه سوارگان و فلاخن‌اندازان و هزار مرد کمابیش که بایستی در کنار رود در دشت پهناور[۱] بنشینند روانه شد و چون با این اندازه سپاه در برابر دشمن پدید آمد به چشم تیکران بسیار خوار نمود.

چاپلوسان که در برابر او بودند زمینه خوبی برای چاپلوسی به دست آوردند. کسانی ریشخند می‌نمودند و کسانی به شک می‌انداختند که کدام یکی از آنان به جنگ شتافته کار آن یک‌مشت رومی را بسازد. راستی هم هر یکی از پادشاهان و سرکردگان پیش آمده اجازه می‌خواست که به تنهایی جنگ را عهده‌دار شود.

خود تیکران که می‌خواست نکته‌سنجی از خود بنماید آن عبارت مشهور را بر زبان راند:

برای فرستادگی فزونند و برای سپاهیگری کم.

بدین‌سان گفته و می‌خندیدند.

چون فردا شد لوکولوس سپاه آراسته آماده کارزار شد. لشکر دشمن در کنار شرقی رود ایستاده و چون در آن نزدیکی رود پیچی به سوی غرب می‌خورد و در همان پیچگاه گذرگاه بسیار آسانی بود لوکولوس به قصد آن گذرگاه روانه گردید.

ولی تیکران چنین پنداشت که روی به گریز آورده این بود که تاکسیلیس را خوانده با ریشخند و سرکوفت چنین گفت:


  1. مقصود از این عبارت درست روشن نیست.