پرش به محتوا

برگه:Iranians and Greeks according to Plutarch.pdf/۳۴۲

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی نشده است.

این هنگام تیکران آن داستان را به مثرادات بازگفت و گمان نداشت که گزندی از آن راه به مترودوروس خواهد رسید. ولی مثرادات بی‌درنگ دستور داد او را گرفته بیرون بردند.

تیکران سخت غمگین و از کرده پشیمان شد. اگرچه در حقیقت باعث نابودی او نبود بلکه به اندیشه‌ای که مثرادات از پیش داشت نیرو داده و آن را به نتیجه رسانیده بود: زیرا مثرادات از پیش از آن مترودوروس را دشمن می‌داشت ولی راز خود را بیرون نمی‌داد و دلیل این سخن نوشته‌های اوست که از کابینه‌اش به دست افتاد و در میان آنها فرمانی بود درباره کشتن مترودوروس. باری تیکران جنازه او را با شکوه به خاک سپرد و خیانتی را که به زنده او کرده بود با احترام به مرده‌اش جبران کرد.

لوکولوس سرگرم قانون‌گذاری و سامان دادن به کارهای شهرهای آسیا بود ولی در همان هنگام بازی و لذت را فراموش نمی‌کرد. زیرا زمانی که در ایفیسوس[۱] درنگ داشت مردم را در شهرها بر آن وامی‌داشت که جشن برپاکنند و به ورزش پردازند و کشتی گیرند و با هم بجنگند و شمشیربازی کنند. در سایه این کار او، مردم یک رشته بازیهای تازه‌ای پدید آورده آنها را «بازیهای لوکولوسی» نامیدند و بدین‌سان خرسندی خود را از او که بهترین چیز نزد او بود نشان دادند.

در این میان آپیوس نزد لوکولوس آمده خبر آورد که باید برای جنگ با تیکران آماده شود. لوکولوس دوباره روانه پونتوس[۲] گردیده سپاه خود را گرد آورده شهر سینوپی[۳] را گرد فروگرفت. این شهر به دست گروهی از مردم کیلیکیا هوادار پادشاه[۴] بود و چون این داستان پیش آمد شبانه گروهی را از بومیان شهر کشته و به شهر آتش‌زده خودشان بگریختند.

لوکولوس آن شنیده زود به شهر درآمد و هشت هزار تن را از آن مردم که هنوز نگریخته بودند از شمشیر گذرانید و دوباره به آبادی شهر کوشید. زیرا در سایه خوابی که دیده بود دلبستگی بسیار به آنجا داشت. و آن خواب اینکه کسی نزد او آمده گفت:

لوکولوس! قدری جلوتر برو آاوتولوکوس[۵] برای دیدن تو می‌آید.


  1. Ephesus یکی از شهرهای معروفی که یونانیان در کنار دریای سفید در آسیای کوچک داشته‌اند.
  2. Pontus نام شهری در آسیای کوچک که مثرادات یکی از پادشاهان آن بود
  3. Sinope
  4. مقصود از پادشاه در همه جای این سرگذشت مثرادات است.
  5. Autoiycus