پرش به محتوا

برگه:Iranians and Greeks according to Plutarch.pdf/۳۲۱

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی نشده است.

و گفته‌اند که همین سرزمین پانزده گونه مردم در آن زندگی داشت و دارای پنج‌هزار شهر بزرگ بود، گذشته از دیه‌های فراوانی که داشت. هم سرزمین دیگری را که سه برابر بزرگتر از این شمرده می‌شد و به دست آورده بود به فیلپوس که یکی از دوستانش بود سپرد.

کمی پس از جنگ با پوروس بوکیفالوس (اسب اسکندر) مرد. برخی نوشته‌اند این در نتیجه زخمهایی بود که برداشته بود و در میان معالجه بمرد ولی او نیسکریتوس می‌نویسد که مرگ او از فزونی سال و از فرسودگی بود. زیرا تا این هنگام سی سال داشت. الکساندر از مرگ آن چندان غمگین گردید که تو گویی یک دوست وفادار نزدیکی را از دست داده و شهری در کنار هوداسپس بنیاد گزارده به یاد آن اسب «بوکیفالیا» نام نهاد. نیز گفته‌اند شهر دیگری را به یاد سگی که همراه آورده بود و بسیار دوست می‌داشت بنیاد نهاده به نام آن پتیراس[۱] بخواند.

این جنگ آخر با پوروس چشم ماکیدونیان را ترسانیده و دلیری آنان را به انجام رسانید که دیگر نتوانستند در هند پیش بروند. زیرا چون دیدند دشمنی که بیش از بیست هزار پیاده و دو هزار سواره به میدان نیاورده بود برای چیرگی بر او آن همه سختی دیدند، این است به خود حق دادند که الکساندر را از گذشتن رود گانگ که چنانکه به آنان گفته شده بود چهار میل پهنای آن و چهارصد گز ژرفی آن بوده و در آن سوی سپاهیان بی‌شماری گرد آمده به انتظار ماکیدونیان نشسته بودند بازدارند.

زیرا چنین خبر رسیده بود که پادشاه گانداریتان[۲] و پادشاه پرایسیان[۳] در آن سوی رود انتظار شما را دارند و هشتاد هزار سواره و دویست هزار پیاده و هشت‌هزار گردونه زره‌پوش و شش هزار فیل جنگی همراه آورده‌اند. هم نباید پنداشت که این خبرها دروغ بوده.

زیرا اندروکوتوس[۴] که چندی پس از این در آن سرزمین پادشاهی یافت، پانصد فیل یک‌جا به سلوکوس[۵] هدیه فرستاد. نیز او سپاهی از شش هزار تن پدید آورده بر سراسر هند فرمانروا شد.

الکساندر نخست از این ایستادگی سپاهیان سخت برآشفته غمگین گردید، چندانکه از


  1. Petiras
  2. Candaritan
  3. Praesian
  4. Androcattus
  5. Seleucus