رفتم که اگر دشمن حملهای کرد پشتیبان آنها باشم تا پیادگان بتوانند به یاری آنان برسند و این پیشبینی بجا بوده، زیرا همینکه پیش رفتیم ناگهان هزار سواره و شصت گردونه زرهپوش از دشمن که از لشکرگاه خود جدا شده بودند حمله آوردند و من با آنان جنگیده چهارصد سواره را گشته همه گردونهها را به یغما گرفتم. خود پوروس چون دریافته بود که شاید من از آب بگذرم اندکی از سپاه خود را در کنار گذارده بود که بازمانده ماکیدونیان را از گذشتن رود بازدارند و خویشتن با انبوه سپاه روی به ما آورد.
ولی من چون فزونی دشمن را دیدم و بایستی از آسیب فیلها لشکر خود را نگاه دارم لشکر، را به دو بخش کرده خودم به دست چپ سپاه دشمن تاخته به کوئنوس[۱] دستور دادم که به دست راست بتازد و این تدبیر نتیجه درستی داد، زیرا دست راست و دست چپ هر دو شکست یافته به سوی دل سپاه فشار آوردند و گرد فیلها فراهم آمده و در آنجا به جنگ تن به تن برخاستند و هنوز ساعت هشتم روز بود که دشمن پاک زبون گردید.
این شرحی است که خود جهانگشا در نگارشهای خود از این جنگ داده.
شاید همگی تاریخنگاران این سخن را نوشتهاند که خود پوروس چهار ذراع و یک وجب بلندی داشت و چون بر روی فیل خود که فیل بس بزرگی بود مینشست از بلندی و تنومندی چنان مینمود که کسان دیگر بر روی اسب. فیل او در سراسر جنگ هوش شگفتی از خود مینمود و پاسبانی شگفتی از پوروس میکرد. زیرا تا هنگامی که نیرو در تن داشت و میتوانست جنگ نماید دلیرانه جنگ کرده هر که را که نزدیک میشد دور میراند ولی چون زخمهای فراوان به تن او رسیده و هم دید که پیاپی تیر به سوی او میاندازند در این هنگام بود که به آهستگی فروخوابیده با خرطوم خود تیرها را بیرون میکشید. پوروس چون دستگیر افتاد الکساندر از او پرسید:
چگونه میخواهی با تو رفتار شود؟
پاسخ داد:
پادشاهانه.
الکساندر با او رفتار بسیار نیکی کرده او را به دستنشاندگی در آن فرمانروایی که داشت بازگذاشت. و آنگاه سرزمینهایی که از این سو و آنسو از دیگران گرفته بود همه را به او سپرد.
- ↑ Coenus