باز فارنابازوس با خرج خود دیوارهای آتن را دوباره بساخت و از آن سوی در جنگ خشکی همیشه پیشرفت از سمت دشمنان اسپارت بود که سرانجام پس از سالها جنگ و خونریزی اگیسیلاوس ناگزیر گردید که دست به دامن ایران بزند و آشتی بخواهد.
در نتیجه این کار بود که انتالکیداس را به دربار ارتخشثر فرستادند او صلحنامهای را که به نام وی در تاریخ شهرت دارد و خود فرمان چیرگی ایران بر سراسر یونان است پدید آورد و بدینسان کشاکش ایران و یونان به پایان رسید.
ولی در خود یونان هنوز جنگ برپابود و ثبیس بسی نیرومند گردیده اسپارت را آسوده نمیگذاشت و اگیسیلاوس با همه خردمندی که داشت این زمان پیاپی خطا از او سر میزد.
در جنگها نیز بخت از اسپارت برگشته بود.
بههرحال در جنگ لئوکترا اسپارتیان ضربت بس سختی از دست ثبیس خورده چنان افتادند که دیگر برنخیزند.
پس از آن دیگر نیرویی بیش از اندازه نگهداری شهر خود نداشتند.
این جنگهای اسپارت و تبیس تا سال ۳۶۲ پیش از میلاد امتداد داشت و در این سال به پایان رسید.
اما صلح انتالکیداس چنانکه خود پلوتارخ به آشکار گفته در زمان ارتخشثر دوم بود.
این بخش از تاریخ یونان و ایران که فرودافتادن هر دو کشور را نشان میدهد مقداری از چگونگی و حوادث آن را پلوتارخ در سرگذشتهای ارتخشثر و اگیسیلاوس آورده.
پس از آن نوبت درخشانی ماکیدونی و پیدایش فیلیپوس و الکساندر میرسد که ما آن را در بخش دیگر کتاب در سرگذشت الکساندر خواهیم دید.
نکته دیگر که در اینجا یاد باید کرد اینکه فارنابازوس که در سرگذشت سرداران یونانی نام آن بسیار برده میشود و حکمرانی فروگیا را در آسیای کوچک داشته شک نیست که دستنشانده پادشاهان هخامنشی در آنجا بوده است.
چنانکه در داستان اگیسیلاوس که پلوتارخ دیدار آن دو تن را مینویسد به این موضوع تصریح گردیده.
ولی باید دید آیا از خود ایرانیان بوده و به حکمرانی فروگیا فرستاده گردیده یا از بومیان آنجا بوده و به حکمرانی برگمارده شده.