نیز او اگیسیلاوس را برانگیخت که لشکر بر سر آسیای کوچک آورد.
این بود دولت هخامنشی این زمان هم پشتیبانی از کورنثیس و ثبیس که با اسپارت همچشمی مینمود کرده آنان را به دشمنی این شهر برانگیخت. از آن سوی دوباره از دست آتنی گرفته او را بلند ساخت.
از این زمان بود یک رشته جنگهایی که به نام جنگهای «ثبیس و اسپارت» معروف است آغاز گردید.
به هنگامی که آگیسیلاوس در آسیا پاره پیروزیها یافته و عزم آن داشت که لشکر به درون ایران براند بلکه به گفتۀ پلوتارخ خواب حمله بر شوش و هاکمان را میدید ناگهان خبر از اسپارت رسید که با ثبیس جنگ خانگی درگرفته و او ناگزیر گردید که آسیا را رها کرده به یونانستان بازگردد.
میگوید هنگام حرکت چنین گفت که مرا هزار کماندار ایرانی از اینجا بیرون میکنند مقصودش اشارۀ به سکههای ایران بود که شکل کماندار را بر روی خود داشت.
میگویم آری ویرانی آتن نیز که شما بر خود بستید با دست این کمانداران بود پس بایستی قدر ایشان را شناخته دشمن خود نسازید.
و آنگاه به گفتۀ پلوتارخ این اگیسیلاوس با همه نیکیهایی که داشته و دادگری را شیوه خود میشمرده و با همه پادشاهی رخت پینهدار میپوشیده و خود یکی از بهترین نمونههای ستودۀ خوبی یونانی بوده با این همه او نیرنگ را در جنگ روا میشمرده و به کار میزده.
پس چنین کسی چه ایرادی بر پادشاه هخامنشی دارد که پول به آتن و ثبیس و کونثیس فرستاده و آنان را به دشمنی اسپارتیان برانگیزد؟ به ویژه که اسپارتیان در چیرگی خود بر دیگر شهرها رفتار بسیار بدی با مردم نمودند و درشتی و سختی دریغ نگفته چنانکه لوساندیر در همه جا آیین حکمرانی را تغییر داد و بر سر این کار صدها مردم را میکشت.
سخن کوتاه کنیم:
در این باره نیز زور ایران چربید و اسپارتیان در همه جا شکست یافتند و دسته دسته سپاهیان خود را از دست هشتند.
از جمله کونون که یکی از سرداران آتن و به دربار ایران پناهنده شده بود به همدستی فارنابازوس در یک جنگ دریایی پیساندیر فرمانده اسپارتی را کشته و کشتیهای آنان را همگی از میان برد.