این کار سخت زیان اگیسیلاوس بود. زیرا اسپارتیان میدیدند زمینی که در بزرگی کمتر از آن خودشان نبوده و در حاصلخیزی برتری بر همه زمینهای یونان داشته چنین زمینی را که از سالیان دراز در دست خود داشتند اکنون در زمان پادشاهی اگیسیلاوس از دست هشتهاند.
از این جهت بود که چون ثبیسیان با او از در آشتی خواهی بودند او صلح را نپذیرفته و دست بر روی آن شهر از دست رفته بگذاشت و این کار برای او سخت سنگین و گران انجام گرفت. بلکه نزدیک بود که اسپارت را بر سر آن از دست بدهد.
چگونگی آنکه مردم مانتنیا بار دیگر از ثبیسیان بریده به اسپارتیان پیوستند و اپامی نونداس دانست که اگیسیلاوس با سپاه گرانی به یاری آنان شتافته است. فرصت را غنیمت شمرده شبانه نهانی از لشکرگاه خود در تیگای[۱] حرکت کرده و از پهلوی اگیسیلاوس گذشته آهنگ جانب اسپارت کرد و بسیار اندک مانده بود که آن شهر را تهی از لشکر و پاسبانی دریابد و دست به آنجا بیابد.
ایوثونوس[۲] نامی این خبر را به اگیسیلاوس فرستاده و او در زمان سوارهای را روانه لاکیدومون نمود تا خبر به مردم برساند و نیز آگاهی دهد خود او از پی میشتابد. و چون اگیسیلاوس به اسپارت رسید دیری نکشید که ثبیسیان از رود ایوروتاس بگذشتند و هجوم بر سر شهر آوردند.
اگیسیلاوس جلو آنان را گرفته دلیری بیاندازه نشان داد و با همه سالخوردگی کوشش و تلاشی که هرگز امید نمیرفت به کار برد. زیرا در جنگهای دیگر که همیشه خود را میپایید و تدبیر و اندیشه به کار میزد، در این جنگ برخلاف آنها بیباکی نموده به یکباره به هجوم پرداخت و با آنکه در این شیوه کارزار ورزیده نبود به خوبی از عهده برآمده شهر را از دست اپامی نونداس رها گردانید و او را شکست داده ناگزیر از بازگشت گردانید. سپس در آنجا در برابر چشم زنان و بچگان اسپارت یادگار فیروزی برافراشته به جهانیان نشان داد که اسپارتیان از جانفشانی در راه کشور و میهن خود هرگز بازنمیایستند و آنچه که بایستی بکنند دریغ نمیگویند.
در این روز پسر او آرخیداموس نیز برازندگی خود را نشان داد. زیرا دلیر و چابک در هر کجا که خطر را سخت مییافت از کوچههای باریک خود را بدانجا رسانیده، در راه نگهداری شهر جانفشانی دریغ نمیگفت و به هر کجا که رو میآورد جز چند تن بر سر او گرد نبودند.