اگیسیلاوس نبود که در این پیشامد هرگونه هوس و کینه را از خود دور ساخته جز در راه رهایی شهر نمیکوشید. چیزی که هست این دانش و خرد او آن توانایی را هم نداشت که اسپارت را به شکوه و نیروی دیرین خود برساند.
اگیسیلاوس این زمان بس سالخورده گردیده و این بود کار جنگ و سپاه را پاک رها نمود.
ولی پسر او آرخیداموس سپاه از دیونوسیوس[۱] سیکیلی به یاری گرفته به آرکادیان شکست بس سختی داد و این جنگ است که به نام جنگ بیاشک شهرت یافته.
زیرا بیآنکه کسی از اسپارتیان کشته شود از دشمن دسته انبوهی کشته گردید.
ولی این فیروزی بیش از همه ناتوانی اسپارت را آشکار گردانید. زیرا اسپارتیان تا آن زمان فیروزی را پیشامد عادی شمرده و برای بزرگترین پیشرفت خود یک خروس قربانی مینمودند.
سربازان هرگز به خود نبالیده مردم شهر هیچگاه به جشن و شادمانی برنمیخاستند.
چنانکه در یک فیروزی بزرگی که در مانتنیا به دست آورده بودند و توکودیدیس آن را ستوده کسی که مژده آورده بیش از این مژدگانی نیافت که تکه گوشتی از خوان عام برایش فرستادند، ولی در این پیشامد فیروزی بر آرکادیان دیگر اسپارتیان خودداری نتوانستند.
خود اگیسیلاوس با اشکهای شادی در چشم به پیشواز پسر خود شتافت و چون به او رسید در آغوشش کشید و در این هنگام همگی قاضیان و پیشوایان در پیرامون او فراهم بودند.
مردان و زنان نیز تا کنار رود ایوروتاس به پیشواز شتافته دست به سوی آسمان برداشته بر خدایان سپاس میگزاردند که بار دیگر اسپارات را از پستی و درماندگی رهایی بخشیدند و بار دیگر آن را به روز روشن رسانیدند و نیز گفتهاند تا آن هنگام مردان اسپارت از شرمندگی یارای نگاه کردن به روی زنان خود نداشتند.
اپامی نونداس چون مسینی[۲] را دوباره آباد گردانید مردم دیرین آنجا را از هر کجا که بودند به شهر بازخواند. اسپارتیان یارای جلوگیری را نداشتند زیرا نمیتوانستند در میدان جنگ با آنان برابری نمایند.