یک پای او کوتاهتر از پای دیگرش بود ولی این عیب چندان نمودار نشده از زیبایی جوانی او نمیکاست و چون خویشتن پروای آن را نکرده چه بسا که خود او زبان به لطیفهگویی میگشاد. از اینجا دیگران هم پروای آن را نداشتند.
از آن سوی همت مردانه او و شوقی که بر پیشرفت و برتری داشت بیشتر از آن بود که لنگی پا جلوش را بگیرد و او را از پرداختن به کارهای دلیرانه و بزرگ بازدارد.
از او تندیسی یا پیکرهای در دست نیست زیرا در زندگی به چنین کاری اجازه نداده برای پس از مرگ نیز سخت غدغن نمود.
گفتهاند مرد کوچک اندامی بود و دیدارش خوار مینمود ولی تن صافی داشته چهرۀ گشاده و خوی نیکوی او باعث بود که مردم دوستش دارند
در پیری نیز بیش از جوانان نکوروی پسندیدهاش میداشتند.
ثئوفراستوس مینویسد: آرخیداموس چون مادر او را گرفت ایفوران او را به جریمه محکوم ساختند.
زیرا گفتند زن کوچک اندامی گرفته که برای ما پادشاهان کوچک خواهد زایید.[۱]
آگیسیلاوس تازه به پادشاهی رسیده بود که خبرها از آسیا رسید درباره اینکه پادشاه ایران به یک رشته سازوبرگ دریایی بزرگی دست زده و بر آن سر است که اسپارتیان را از فرمانروایی و چیرگی در دریا بیبهره گرداند.
لوساندیر آرزومند گردید که به آسیا شتافته در آنجا به دوستان و یاران خود که هر کدام را به فرمانروایی شهری گمارده بود یاوری کند.
و این یاران او چون رفتار بیدادگرانه داشتند و به زیردستان سخت میگرفتند بیشتر ایشان را مردم از شهرها بیرون رانده یا خود کشته بودند.
- ↑ پلوتارخ در اینجا شرحی از خیانت الکبیادیس به زن اگیس و آنکه پسری از او زاییده شده و این پسر را آگیس از خود ندانست و این بود که پس از مرگ آگیس در سایه همراهی لوساندیر پادشاهی به اگیسیلاوس رسید راند که پیش از این آن داستان را سروده ما از ترجمه آن در اینجا چشم پوشیدیم.
سپس هم شرحی از چگونگی رفتار اگیسیلاوس با خویشان خود و با بزرگان اسپارت آورده که چون جنبه تاریخی نداشت از آن هم چشم پوشیدم. به عبارت دیگر از آغاز سرگذشت اگیسیلاوس تا اینجا در ترجمه به اختصار گراییدهایم. هم چنین در بخشهای آینده برخی داستانهای مکرر را انداختهایم.