ارتخشثر چندان از شنیدن خبرهای نهانی لذت میبرد که تیموقوراس[۱] آتنی به دستیاری دبیر او بلوریس[۲] خبرهایی به او رسانید و او ده هزار در یک پادشاه داد و چون تیموقوراس دردی داشت که بایستی شیر گاو بخورد همیشه هشتاد گاو شیرده از پی او بیرون برده میشد.
نیز برای او رختخواب و فرش و ابزار خانه فرستاده نوکران برای درست کردن و نگهداشتن آنها روانه کرد. زیرا که یونانیان چنان مهارتی را ندارند.
نیز تخت روانی برایش داد که او را که ناتندرست بود تا کنار دریا برسانند.
گذشته از جشن شاهانه و بسیار باشکوهی که در دربار به نام او برپاساختند و در این جشن بود که اوستانیس برادر پادشاه به او گفت:
تیموفراس فراموش نکن این میز آراسته پرشکوه را که در برابر آن نشستهای! زیرا این میز بیجهت در برابر تو گزارده نشده! و این خود به جنایتکاری او بیشتر ارتباط داشت تا به نوازش و مهر پادشاه دربارۀ او. چنانکه آتنیان او را به رشوهگیری متهم ساخته و حکم به نابودیش دادند.
تنها نیکی که ارتخشثر پس از آن همه بدیها به یونانیان کرد برداشتن تیسافرنیس از آسیای کوچک بود.
این مرد که دشمن بزرگ یونانیان و بدخواه ایشان بود در نتیجه گناهانی که از او برمیشمردند به فرمان ارتخشثر کشته گردید. کوشش باروساتیس نیز در این کار دخالت داشت.
زیرا پادشاه به کینه خود دربارهی پاروساتیس پایبند ننموده دیری نگذشت که کس فرستاده او را به دربار بازخواند و با او آشتی کرد. چه میدید که او زن دلاور خردمندی است و همه گونه شایستگی را دارد و از آن سوی مانعی در میانه از خوشدلی با هم با جهتی که برای رمیدن از یکدیگر بازنمانده بود.
از این پس پاروساتیس همیشه در برابر خواهشها و آرزوهای پادشاه سر به خرسندی فرودمیآورد و هرگز خوردهای بر او نمیگرفت و این بود که نزد او سخت گرامی گردیده دارای همهگونه نیرو شد.