پرش به محتوا

برگه:Iranians and Greeks according to Plutarch.pdf/۲۱۳

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

نگاهداشته تا دیرزمانی نگذاشت بیرون بیاید و با همه فرمانهای پادشاه دست از نگهداری او برنداشت. تا شبی خود او اجازه گرفت که نهانی خانه خویش برود و ارتخشثر که از چگونگی آگاه بود و انتظار بیرون آمدن او را داشت همین‌که بیرون آمد او را دستگیر کرده پس از بازپرسی فرمان کشتن او را داد.

اما دستور کشتن زهردهندگان در ایران این است که یاد می‌کنیم.

سنگ پهنی هست که سر زهردهنده را بر روی آن گزارده سپس با سنگ دیگری آن را چندان می‌کوبند و می‌سایند که همۀ سر و روی کوفته شده تیکه‌تیکه می‌گردد.

کیفر گیگیس را نیز بدین‌سان داده او را نابود ساختند، اما دربارۀ مادر شاه ارتخشثر دست یا زبان به آزار او نگشاده به این اندازه بسنده کرد که او را به بابل دور رانده سوگند خورد تا او زنده باشد هیچ‌گاه به نزدیک آن شهر نرود. خود پاروساتیس هم از این پیشامد چندان ناخرسند نبود.

این بود چگونگی کارهای ارتخشثر در درون خانه خویش اما در بیرون خانه چون ارتخشثر نتوانست یونانیانی را که همراه کوروش به جنگ او آمده بودند دستگیر نماید و با همه علاقه‌ای که به این کار داشت و کمتر از علاقه او به شکست کوروش و نگاهداری تاج و تخت برای خود نبود فیروزمند نگردید و یونانیان با آنکه کوروش را گم کرده و سرداران خود را از دست هشته بودند با این پشت شکستگی و بی‌سرپرستی و با آنکه تا نزدیکی چادر پادشاه پیش آمده و به خطر آن همه نزدیک شده بودند باز توانستند خود را رها گردانیده از ایران بروند.

این کار شگفت به همه نشان داد که پادشاه ایران و دربار او تنها از حیث فراوانی پول و زن و آراستگی و شکوه پیشی و پیشی دارد وگرنه دارای نیرو و توانایی نیست، و این بود که همه یونانیان گستاخ گردیده به ایرانیان با دیده خواری نگریستند.

به ویژه لاکیدومنیان که عار خود دانستند به رهایی هم‌نژادان خود در آسیای کوچک از یوغ هخامنشیان نکوشند و آنان را از آن شکنجه و رفتار زشت ایرانیان آسوده نگردانند.

اینان نخست سپاهی به سرکردگی ثیمبرون[۱] و پس از آن لشکر دیگری به فرماندهی دیرکوییداس[۲] پدید آورده به جنگ بفرستادند و چون نتیجه مهمی از آنان به دست نیامد این


  1. Thimbron
  2. Derqyeeidas