پرش به محتوا

برگه:Iranians and Greeks according to Plutarch.pdf/۱۷۸

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

دوستان و کسان خود سپرده بود و همگی اینان دارای اختیار آدمکشی بودند از اینجا هرگونه کینه‌جویی می‌شد.

از اینجا سخن ایتیوکلیس[۱] لاکیدومونی درباره او شهرت بسیار یافت و آن اینکه «یونان دولوساندیر نخواهد زایید.»

ثئوفراستوس می‌گوید که آرخیستراتوس[۲] همین سخن را درباره الکبیادیس گفته. ولی الکبیادیس تنها در زمینه باده‌خواریها و کامگزاریها اندازه نگه نمی‌داشت و در این باره پروای کسی را نمی‌کرد. اما از نیرومندی لوساندیر مردم از این جهت شکایت داشته و او را دشمن می‌گرفتند که هرگز رحم نمی‌شناخت و دلش به کسی نمی‌سوخت. پیش از آن به هیچ دادخواهی از دست لوساندیر گوش داده نمی‌شد. ولی چون فارنابازوس که لوساندیر او را رنجانیده و کشورش را تاراج کرده بود به شکایت برخاست و کسانی را به اسپارت فرستاد تا دادخواهی کنند. ایفوران سخت خشمناک گردیدند و یکی از دوستان او را به نام ثوراکس[۳] به عنوان اینکه سیم از خانه او پیدا کرده‌اند بکشتند. سپس هم توماری برای او فرستاده دستور دادند که به اسپارت بازگردد. اما چگونگی نوشتن تومار، آنکه ایفوران چون کسی را به سرداری یا فرماندهی دریایی می‌فرستادند دو تا چوب گردی را که از هر باره ماننده یکدیگر است و روی همدیگر بریده شده می‌گرفتند که یکی را به آن سردار یا فرمانده می‌سپاردند و دیگری را نزد خود نگه می‌داشتند و این چوبها را سکوتال[۴] می‌نامیدند. سپس چون زمانی می‌رسید که باید خبر نهانی برای او بفرستند یا دستوری بدهند یک توماری از پوست بسیار باریک و بسیار دراز هم چون تسمه باریک درست کرده و آن را به روی چوب خود پیچیده و چنان می‌کردند که هرگز جایی از آن پیدا نباشد و همه‌ی رویش پوشیده گردد.

چون این کار کرده می‌شد مطلب خود را بر روی آن می‌نوشتند و سپس تومار را گشاده و آن را برای سردار می‌فرستادند. ولی چوب را نگاه می‌داشتند و او چوب را می‌گرفت و هیچ‌چیزی از آن نمی‌توانست خواند. زیرا حرفها و جمله‌ها به همدیگر مربوط نبود ولی چون چوب خود را می‌گرفت و طومار را می‌پیچید بدانسان که آنان پیچیده بودند و این هنگام حرفها و جمله‌ها به همدیگر ارتباط پیدا می‌کرد از این راه به خواندن آن دست می‌یافت و مطلب را درمی‌یافت.


  1. Eteocles
  2. Archestratus
  3. Thorax
  4. Scytal