همعصر او و بعد از او شده، پلوتارک دارای ۲۲۷ عنوان بود که در فهرست کارهای مکتوب او آمده اما امروز جز آنچه ذکر شد، چیزی از او به جای نمانده است.
دوران زندگانی او شاهد حوادث بسیاری بوده است. پلوتارک بیستساله بود که در آتن تماشاگر سفر افسانهای نرون به یونان بوده. در آن زمان وی به تحصیل ریاضیات و فلسفه اشتغال داشته و به افکار افلاطون و ارسطو توجه بسیار داشته است.
نوشتهاند که او در شمار دوستان نزدیک «تراژان» امپراطور روم بوده و بعدا با «هادریان»[۱] امپراطور دیگر این سرزمین طرح دوستی ریخته و اعتماد امپراطور به او تا آن حد بوده که وی را به مقام کنسولی روم نیز منصوب کرده است. بههرحال سنگ نبشتهای که بعدها در دلفی به دست آمده حاکی از این بوده است که پلوتارک از طرف امپراطور روم عنوان «همشهری» را دریافت داشته و رسما دارای همه آن امتیازاتی بوده است که یک رومی سرشناس میتوانست داشته باشد.
سفرهای او پهناور و چنانکه دربارهاش نوشتهاند به قسمتهای اعظم یونان سفر کرده، به اسپارت[۲] کورینت[۳] پاتراساردس[۴] اسکندریه و سرزمینهای روم رحل اقامت افکنده و با ناموران این اقالیم به بحث و گفتگو نشسته است. اما قسمت اعظم عمر او، در کرونیا زادگاه او گذشته و در همانجا بدرود زندگی گفته است.
فرانسه، میشل مونتاین ۲۴ فیلسوف قرن شانزدهم، ژان ژاک روسو، فیلسوف و نویسندۀ قرن هیجدهم و ویتوریو - آلفییری ۲۵ درامنویس قرن هیجدهم ایتالیا را نام برد.
از عللی که کتاب زندگانیهای همنظیر نوشتۀ پلوتارک محبوبیت عام پیدا کرد شیوۀ بیان مطالب از سوی نویسنده بود. شرح حال نویس یونانی تا مرز امکان از به کار بردن موضوعات زاید و بیاهمیت احتراز میجست و آنچه را به نظرش مهم و سودمند میآمد مینگاشت. یک نکته با اهمیت دیگر، مقایسۀ قهرمانان کتاب خویش از دو اقلیم یونان و روم بود. سرداران و سپهسالاران و سیاستمداران و خطیبان و متفکران و امثال آنان را رویاروی هم قرار میداد و پندارها و رفتارها و کردارهای آنان را با هم برابر مینمود.