بود ۱؛ دیگر گودرز ناظر سپاه دیگر گشنسپآذرویش، دبیر خراج؛ دیگر پناه خسرو مدیر صدقات کشور. «سپاهبذ وستهم» در روایت طبری ۲در ردیف موبدان موبد ذکر شده است و او را بلقب هزارفت خواندهاند، که بعدها مرد بسیار مقتدری چون زرمهر سوخرابدان خوانده میشده است. آقای اشتاین از این مطلب چنین نتیجه میگیرد، که فقط وستهم مذکور «سپاهبذ» بوده و در این عنوان شریکی نداشته، یعنی ایران سپاهبذ بوده است. اما از اینکه دینوری او را «سپاهبذ سواد» میخواند، نباید حکم بتعدد سپاهبذان کرد، بلکه این مضاف الیه حاکی از «صلاحیت اقرب» او بوده ۳، که پیش از هر سمتی حکمرانی بر سواد را داشته است ۴.
۱-اشتباه است، مهران نام خانوادگی است. از آنجا که پیرک تنها شخصی است، از صاحبان مناصب عالیه مذکور، که عنوانش در اینجا ذکر نشده، میتوان حدس زد، که ظاهرا نام خانوادگی بسیار معروف مهران جانشین عناوین غیر مفهوم او در این روایت شده است.
۲-طبری، ص ۸۶۱، نلدکه، ص ۶۹.
۳-عین عبارت اشتاین چنین است: «Eine engere Immediatkompetenz»
۴-شاهپور پسر وهرام، که بنا بر روایت طبری (نلدکه، ص ۱۳۹)، در آغاز سلطنت قباد اول ایران سپاهبذ بود، مانند وستهم در بعضی منابع سپاهبذ سواد نامیده شده (نهایه، برون، ص ۲۲۶). به عقیده اشتاین (موزئون، ص ۱۲۸) صاحبان عنوان «ایران سپاهبذ» یعنی در عین حال فرمانده لشکر و وزیر جنگ، وظایف درجه دومی را که در سراسر کشور به حکمرانان نظامی خود محول میکردند، در سواد خود بعهده داشتند. این امر نظایر بسیار دارد ولی ما فقط بذکر یک مثال مبادرت میورزیم، اگسارخوس exarkhos راونا Pavenna (ایالت بیزانس، که شامل تمام ایتالیا بود) فرمانده کلیه لشکرهای اکسارمات (قلمرو حکمرانی اگسارخوش) خود بود، ولی صلاحیت اقرب او فرمانفرمایی ایتالیا Pimusexercitus Italiae بوده است.