موسوم به ضرار بن الخطاب افتاد، که آن را بسی هزار دینار فروخت، ولی قیمت واقعی آن ۰۰۰/۲۰۰/۱، دینار بود، (در التنبیه، همین مؤلف گوید، بهای آن درفش ۰۰۰/۰۰۰/۲ دینار بود ۱). از طرف دیگر، ثعالبی گوید ۲، که سعد بن ابی وقاص، سردار عرب «این درفش را به سایر خزائن و جواهر یزدگرد، که خداوند نصیب مسلمانان کرده بود، افزود و آن را با تاجها، و کمرها، و طرقهای گوهرنشان، و چیزهای دیگر برداشته، به خدمت امیر المؤمنین عمر بن الخطاب برد. عمر گفت آن را گشوده پارهپاره نمایند، و میان مسلمانان قسمت کنند.»
پس از این فتح بزرگ، مسلمانان حیره را گرفتند. بعد بجانب تیسفون روی نهادند. در سال ۶۴۷ ویه اردشیر بعد از دو ماه محاصره مسخر شد. ساکنین آن، که از گرسنگی جز رمقی نداشتند، خود را به تیسفون انداختند، که در جانب یسار دجله بود. یزدگرد با دربار و حرمسرای خود از پایتخت گریخت، درحالیکه «هزار نفر طباخ، و هزار تن رامشگر، و هزار تن یوزبان، و هزار تن بازبان، جماعتی کثیر از سایر خدمه همراه او بودند؛ و شاهنشاه این گروه را هنوز کم میدانست» ۳. نخست یزدگرد بحلوان رفت، و در آنجا هم چون از حمله فارغ نبود، بداخل کشور ماد شتافت. جماعتی بسیار از ساکنان تیسفون همه دارایی را رها کردند تا شاید جان بهسلامت ببرند.
بهار بود، و دجله طغیانی داشت. ایرانیان جسرها را بریده و قایقها را از ساحل غربی شط دور کرده بودند. اما لشکر عرب گداری یافت، و بدون آسیبی خود را بساحل شرقی رساند. افواج نگهبان ایرانی عرصه تیغ شدند و باقی سپاهیان شاهنشاهی رو به هزیمت نهادند، و سعد بن ابی وقاص با فتح و فیروزی وارد پایتخت خالی شد، در برابر ایوان کسری اردو زد، و خود داخل کاخها شد. در آنجا همه
۱-جغرافیون،۸، ص ۸۶، ترجمه کارادوو، ص ۱۲۵.
۲-ص ۳۹.
۳-ثعالبی، ص ۷۴۲؛ مقایسه شود با حمزه، ص ۳۶، ترجمه ص ۴۷.