گویند یکی از پیشهوران (کفشگری) در راه با آن جماعت، که خسرو را میبردند، مصادف شد و شاه را در زیر روپوشی، که بر او افکنده بودند، شناخت و با قالب کفشی، که در دست داشت، ضربتی بر او نواخت؛ اما سربازی، که همراه شاه مخلوع بود، از این کار بخشم آمد و شمشیر کشیده، سر از تن کفشگر برداشت چنانکه سابقا گفتهایم، در روایات ساسانی کفشگر نمونه پستترین افراد طبقات عامه محسوب میشده است ۱.
بنا بر قول سبئوس ارمنی ۲خسرو در بامداد همین روز کشته شد. شیروی فرمود، که دست و پای برادرانش را ببرند و میخواست به همین اکتفا کرده آنان را زنده بگذارد، ولی پس از اندک زمانی مجبور شد، آنان را هلاک کند. تئوفانس گوید شیرویه نخست مردانشاه را کشت، بعد به سایر برادران پرداخت، و خسرو را در انبار گنج خانه نگاه داشت، که از گرسنگی بمیرد، ولی چون دیدند، بعد از پنج روز هنوز زنده است، او را بضرب تیر از پای در آوردند، بنا بر کتاب گمنام گویدی ۳شمطا و نیوهرمزد با اجازه شیرویه خسرو را کشتند و برادران شیرویه بدست گروهی از بزرگان، که به ریاست شمطا طغیان کرده بودند، به هلاکت رسیدند.
در کتب ایرانی و عرب تفصیل بیشتر است. گویند شیرویه در قتل پدر تردید داشت، ولی بزرگان او را در این دو کار مخیر کردند، که یا پدر را بکشد یا از تاج و تخت بگذرد. شیرویه درصدد دفع الوقت برآمد و پرسشنامه ترتیب داد مطالب ذیل ۴: علت قتل هرمزد شاه؛ سختگیری خسرو نسبت به فرزندانش؛ بد
۱-طبری، ص ۱۰۴۶، نلدکه، ص ۳۶۱ و ما بعد.
۲-سبئوس، تاریخ هراکلیوس، ترجمه ماکلر Mavler، ص ۸۵.
۳-ترجمه نلدکه، ص ۲۹.
۴-طبری، ص ۱۰۴۶ و ما بعد، نلدکه، ص ۳۶۳ و ما بعد. فردوسی، -