درستبذ یا ایران درستبذ[۱]ظاهراً رئیس کل پزشکان (جسمانی) کشور بوده است. لکن رئیس همه اطباء را اعم از پزشکان بدن و پزشکان روح زرثشتروتوم[۲]میخواندهاند، و این لقب بلا شک عنوان موبدان موبد بوده است.[۳]
در این کتاب نکاتی، که راجع بانواع رنجوریها ذکر شده، حاوی اطلاعات عمیقی نیست. میان مرض جسمانی و اخلاق ذمیمه علاقه و پیوندی قائل شدهاند، مثلا جهل، مکر، خشم، غرور، کبر، و شهوترانی، و غیره را از علل رنجوری شمردهاند، همچنانکه علل جسمانی را مثل سردی، و خشکی، و تعفن، و فساد، و جوع، و عطش، و پیری، و رنج را نیز از اسباب مرض دانستهاند.[۴] مؤلف آن نسخه عده امراض انسان را ۴۳۳۳ گفته و برای مثال اسم چند مرض را، که در اوستا مذکور شده، بقلم آورده است، ولی گویا برای او هم حقیقت این ناخوشیها همان قدر مبهم و مجهول بوده، که امروز برای ما هست.
فهم قسمت اخیر این کتاب، یعنی باب تداوی، بسیار دشوار است. در اینجا نیز فکر تاریک و انشاء ناروان مؤلف موجب ابهام مطلب شده است، بعلاوه فهمیدن بسیاری از اصطلاحات فنی آن نیز امروزه برای ما کموبیش دشوار است. بر طبق اصول طب یونانی، استعداد هر بدن به نسبت درجات طبایع چهارگانه برودت، حرارت، رطوبت، یبوست مختلف میگردد. اما ایرانیان این قاعدۀ یونانی را باقسام گوناگون تحریف کردهاند، تا با اصول دیانت زردشتی، که علت همه امراض و معایب را تأثیر ارواح خبیثه میداند، مطابق آید. سردی و خنکی، که از این علت پدید میآید، بزعم آنان دو مرض بود، که بایستی بدن را از آن نگاه دارند. کیفیت احوال خون را مربوط به قوه حیاتی آن میدانستند، اگر خون واجد نیروی حیاتی بود، طبیب حاذق میتوانست دواهای مفید بدهد و مریض را بهبودی بخشد. ترکیب